شجره نامه خاندان سعیدی

ارزش اسناد و مکاتبات

 

اسناد از نتیجه ی «روابط اجتماعی» انسانها به وجود می آید. اسناد با توجه به استفاده ای که در هر زمان از آنها می شود دارای دو ارزش «اداری» و «تحقیقی» هستند یعنی هنگامی که مطالب آنها مربوط به مسائل روزمره ی جاری است اداری یا شخصی محسوب می شوند، اما پس از آن دارای ارزش جاری و روزانه ی خود را از دست دادند به آنها اسناد تاریخی می گویند. در ذیل به پاره ای از دلایل ارزش کاربری اسناد به صورت فهرست وار یادآور می شویم:

 

1-  چون اسناد اداری در روند اداری روزگار خود صادر می شده اند با بررسی آنها می توان به اوضاع سیاسی شیوه ی مکاتبات اداری، چگونگی ثبت و ضبط احکام و نامه پی برد، همچنین از میان  اسناد اصطلاحات اداری روزگار گذشته مشخص می شود.

 

-2  با استفاده از اسناد می توان با وضعیت اقتصادی دوران گذشته آشنا شد زیرا در آن ها اطلاعاتی پیرامون مالیاتها، شیوه مالیات گیری، چگونگی انجام معاملات و وضعیت کشاورزی و آبیاری انواع زمین ها و میزان فرد یا افراد که روی زمین کار می کردند آشنا پیدا کرد.

 

3-  با مطالعه ی اسناد می توان با اوضاع اجتماعی گذشته نیز آشنا شد مانند آداب و رسوم، وضعیت طبقات اجتماعی و اصناف و چگونگی زندگی مردم.

 

4-  از مسائل دیگری که می توان از لا به لای اسناد استنباط کرد تحویل خط و شیوه ی نگارش و انشاء است.

 

 

اسناد تاریخی به دلایل این که در زمان خود کاربرد « شخصی» یا «اداری» داشته اند از بسیاری دروغ ها و ملاحظه کاری ها و مسائلی از این قبیل که مولفان در کتاب خود ممکن است آگاهانه از نظرات واقعی دور شوند منبع موثقی برای مطالعه به شمار می روند. اسنادی که در دست بعضی افراد و خانواده ها هستند ارزش بسیاری دارند اما چون در معرض خطرهای گوناگون از قبیل آسیب دیدگی، پوسیدگی، نابودی هستند بهتر است شناسایی و منتشر شوند و یا به مراکز نگهداری اسناد منتقل گردند تا برای همیشه حفظ شوند. مجموعه اسناد و مکاتبات ارائه شده در بخش پایانی بیشتر با موضوع کتاب و مسائل مربوط به آن در ارتباط است عمده اسناد و مکاتبات برگرفته از تحلیل ها، گوشیها و یا «اشتهای خاندان سعیدی است چند سند و منابع دیگر مانند آنچه در صفحه «منابع و ماخذ» آمده است برگرفته از کتابهایی است که معرفی شده و بعضی دیگر از مجموعه اسناد به همراه بسیاری از آنها به یاد مانده از زمان گذشته خاندان ما نظیر «وقف نامه ها و مکاتبات» است که در رساندن پیام کتاب از آن استفاده شده است و هم چنین عنوان برخی از سندها و مدارک و نامه ها از خودمنش آنهاست و تعدادی از متن سند عنوان خاصی نداشته با توجه به محتوای آن در بخش اسناد گنجانده شده است و مواردی از اسناد به خاطر داشتن اسرار مهم خاندان در این مجموعه آورده نشده است.

 

 

 

 

حرف آخر

 

توصیف گذشته و حال با عنوان «شجره نامه» ثبت و ضبط آداب و سنن، حوادث تاریخی، جغرافیایی از کارهای فطری و غریزی هر انسان به شمار می رود. انسان از وقتی که دیده به هستی می گشاید تا آن زمانی که از زندگی دیده فرو می بندد با مناظر و دگرگونی های طبیعی، صفات ظاهری اشخاص، زیبایی ها، زشتی ها، ویژگی های عاطفی و روانی و خاطرات گذشته و حال خود با دیگران مواجه می شود و همین امر او را وادار می کند که به توصیف و تمثیل آنها بپردازد و آنچه در خاطرش مانده یا دیده و شنیده است برای دیگران شرح دهد و چیزهایی که در او نشاط می آفریند یا سبب تاثر  او می شود به خوبی به دیگران انتقال می دهد. توصیفات« شجره نامه» یا «نسبت نامه» از ماندگار ادب فارسی اند که سرشار از داده های اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و اسطوره ای یک منطقه یا یک قوم محسوب می شوند با نوشته هایی که رنگ و بوی صمیمی آنها اندیشه را به خود می کشاند و خواننده را به دنیایی می برد که سالها از آن دور شده و گردش روزگار غبار فراموشی بر روی آن پاشیده بود.

«نسبت نامه» فریاد از دست دادن چیزهایی را سر می دهند که اکنون در فرهنگ جوانان ما جای ندارد و برای سالمندان نیز فقط یادبودی است که در خاطره ها مانده است و اگر امروز فریاد تاثری است که این گونه سر داده می شود که....

سنگ و زون قربون                     حوضی کرون قربون

شه کاکرون قربون                      ور کاچرون قربون

 

جای تعجب نیست که نه واژه «سنگ وزون» امروز در بیان مردم جاری است نه «حوضی رون»و «ورکاچرون» و نه »زردتی تی هایی» که پیام آوران دلخوش در بهار زندگانی ما بودند وجود دارد. زمانی که در باور پاک انسانها، راه مکه و در درخشش شهاب سنگ ها با صلوات بدرقه و از انوار معصومین «ع» محسوب می گردید و آنگاه که باورمندترین سوگند مردم گذشته قسم به جد «سید» بود که ماندگارترین باور دینی یک منطقه را بیان می کند. شنیدن اصطلاحاتی چون همسایه کاسه کرون، احساس این که بوی غذایش که در خانه ی همسایه پیچیده عاطفی ترین پیوند اجتماعی و انسانی را نشان می داد ولی.....

 

ولی حالا مسائلی که مطرح شده به صورت یادگار از گذشته مانده و با افسوس از آنها فقط گاهگاهی یادآوری می شود.

 

کلام آخر اینکه....

بند بند خاطراتم شد تهی                      از ملال خاطر دیرینه ها

می زداید آبشار لحظه ها                       یاد بود تلخ را از سینه ها

یا به عبارتی........

به جز از تاک که شد محترم از حرمت می            زادگان راهه فخر و شرف از اجداد است

 

 

بسم اله تعالی وله محمد

 

واضح بوده باشد مجمل از مفصل مشروحه ورقه مقابل برچسب وریقات معتمده از علمای اعلام  حجین اسلام به قرار شرح ذیل است که کل شش دانگ قریه ی پرکوه نی محل فریم دودانگه هزار جریب مازندران ملک مرحوم محمد حسین بیک دامغانی رحمه الله بوده پس از ایشان منتقل شد تمامیت القریه ارثا" به سه سپر او «آقا میرزا عبدالله ، آقا میرزا محمد قاسم، آقا محمد حسن خان. اما دودانگ محمد قاسم خان ولد آن مرحوم آقا میرزا خانجان به وکاته سایر وراث وقف نموده برای مصارف معینه به موجب وقفنامه معتبر که ملاحظه شد سوای بعضی از قطعات مشخصه از آبی و خشکی «دو جریب آبی و هشت خروار خشکه در دو آغش که در وقفنامه درج است اما دودانگ راجع بورثه آقا میرزا عبدالله تمامت ورثه آن مرحوم حق الارث دودانگ خود را مصالحه شرعیه نمودند به عالیه خانم صبه مرحوم محمد حسن خان به موجب مصالحه نامجه ملحوظه موثقه، اما دودانگ محمد حسن خان یک ثلث آن را وصی آن مرحوم میرزا محمد حسین اخوی زاده او منتقل نمود به همان ورثه آن مرحوم که میرزا آقاخان و عالیه خانم بوده باشند به نحوی که یک سدس از آن ثلث را انتقال نموده است به آقا میرزا خان و پنج سدس از آن یک ثلث را منتقل نموده به عالیه خانم پس گردید حق عالیه خانم در ورثه ی آقا میرزا عبدالله ورثا" و انتقالا" از پنج سدس از یک ثلث از آن دودانگ پدر خود و هم دودانگ انتقالی در ورثه ی آقا میرزا عبدالله جمعا" سه دانگ که تمامت آن سه دانگ را وقف نموده بر مصارف معینه به نحوی که در وقفنامه معتبر ملاحظه شد در ج است و حق آقا میرزا آقاخان درثا" و انتقالا" از سدس ثلث پدر خود جمعا" یک دانگ است بعد از وصی ثابته آن مرحوم میرزا خانجان که ثلث آن را وقف نموده است به موجب وقفنامه ملحوط معتده و الباقی که دو ثلث از یک دانگ باشد که عبارت از بیست و شش سیروده مثقال و شانزده نخود باشد منتقل شد بورثه ی آن مرحوم یک پسر و دو دختر و هم آقا میرزا آقا و حاجیه و خاور باشند که دو سهم مال پسر و دو سهم مال دو دختر که هر سهم دختری شش سیروده مثقال و شانزده نخود و نصف آن سهم پسری است. فعل هذا کل وقف از شش دانگ قریه ی پرکوه که عالیه خانم و شوهرش آقا میرزا خانجان وقف نمودند، پنج دانگ سیزده سیر و پنج مثقال و هشت نخود به مفاد وقفنامه ی معتبره که ملاحظه شد. انشاءالله متولیان آنها کما عینه الواقف به مصارف مشخصه حرف می نمایدند تا حق خدای سبحان و ائمه هدر نشوند اما ملک از تمامت شش دانگ قریه بیست و شش سیروده مثقال و شانزده نخود است که حق الارث یک برادر و خواهر است به نحوی که مسطور شد.                         تحریر 1336

پی نوین

الحقیر محمد حسین _ سید حسین بنافتی _ محمد علی شیری و آقای ساروی _ غلامحسین سوادکوهی _ الحقیر مرتضی ساروی _ شیخ صدوق مرگاوی _ سید حسن ولیک بنی _ سید غلامرضا موسوی _ سید محمد امین موسوی _ حاج میرزا محمود _ محمد نادری _ علی موسوی _ علی اصغر موسوی

 

غرض از تحریر این آیات شرعیه الدلالات آن که حاضر عالی محضر صلح گردید خیر الزائرین مشهدی میرزا آقا خلف مرحوم آقا میرزا خان پرکوهی در حالتی که جامع بود جمیع شرایط عقود و ایقاعات را و بعد الحضور مصالحه ی صحیحه ی شرعیه ی، قطعیه، اسلامیه نموده همگی و تمامت مساحت دوقفیز زمین شال زاری مشاع از چهار قفیز زمین واقعه در مزرعه ی امیرده دشت فریم ملک موروثی و متصرفی خود را که محدود است به حدود اربعه ی دیل: شرقیا" متصل به ملک موسوم بهمحنبی ملکی آقابان تلارم، غربیا" متصل به ملک مشهدی آقاجان پرکوهی شمالیا" متصل به زمین میرزا عبدا... پرکوهی، جنوبیا" متصل به زمین محمد خان پرکوهی، ازمیاه و فجری المیاه، آنچه را که متعلق به این زمین است بدون استناد شش به جز آن را زمین مشهدی شعبان کدخدا پرکوهی با اسقاط کافه خیارات حتی الغبن و غبن ولو به اضعاف مال اسفلی به مال المصالحه مبلغ سی و چهار تومان وجه رایج المعامله که نصف صحیح آن مبلغ هجده تومان است الماخوذفی المحلس به تمامه و کماله ثم بعد ذالک ضامن درک شرعی گردید مشهدی میرزا آقا تا مصالح هرگاه زمین موضوعه ی فوق کلا" او بعضا" عینا" او منفعتا" مستحق التغییر برآید و با این که به جایی دیگر قبلا" نقل و انتقالی شده باشد از عهده بر آید و از جایی دیگر به معدل آن عوض بدهد و صیغه مصالحه ی مسطوره به قانون شریعه المطهره به وکاله رفاهیه از طرفین جاری شد.

 

پی گردید بعد از اجرای صیغه صلح و اخذ تمامت مال الصلح مساحت دو قفیز زمین مشاع از چهار زمین محدود وقوف حق به سایر متملکات خود نموده بائ نحو شاد دارا و تصرف مالکانه نماید فله التصرف فیه کتصرف الملاک فی املاکهم و ذوی الحقوق فی حقوقهم و کان وقوع ذالک الصلح بتاریخ دویم

 شهرجمادی الاولی فی شهور سنه ی 1344

( و خاشیه ها)

عبده میرزا آقا (سجع مهر پای نوشته)

انا شاهد بذالک، فرج ا... 1319 (سجع مهر)

انا شاهد بذالک، حرره الاقل الطلبه مصطفی رکاوند، مصطفی بن مرتضی (سجع مهر)

4 شفاهیه از مشهدی شعبان.....

5 اجر امر صیغه قبول صلح از

6 الراجی عباس (سجع مهر)

بسمه الله تعالی وله الحمد

قد جرت صیغه المصالحه الصحیحه شرعیه المسطوره وکاله عن المصالح المذکور علی النحو المرقوم منی الاحقر، محمد نقی بن عبدالرزاق (سجع مهر)

 

باعث تحریر این سطوره این است که حافر علی محکه محکه شرع مکاع لازم الاتباع دارالخلافه ناصری گردیدند عالی شانان عزت و سعادت آقا میرزا محمد حسین آقا محمد مهدی و عفت پناه ساره خواتون  خانم همشیره ی ایشان اولاد مرحوم میرزا عبدا... دامغانی ساکن دارالخلافه ناصره و بعد الحضور از روی رضا و رغبت تمام بلا شایبه اکراه و اجبار و ابرام مصالحه صحیحه صریحه شرعیه لازم حازمه ی ملیه اسلامیه نمودند با عفت پناه خدارت دستگاه عالیه خانم بنت مرحوم محمد حسن خان غلام پیش خدمت عمومی متصالحین دودانگ مشاع از شش دانگ قریه ی پرکوه من قراء هزار جریب مازندران که محدوده ی ذیل است با کافه و متعلقات و عامه متفرقات از اراضی و صحاری به اراضی قریه و به اراضی قریه ی افراچال به اراضی قریه ی دامادکلاه و دمیر کلاه، کنگل آقا خور و مزارع و مراتع و انهار و اشجار و جداول و اجمار و کل متعلق بها به قدر اراضی شرعیه بدون استثنائیش از آن به مال المصالحه معال القدر به منبع سیصد تومان وجه از قرار ریال ناصرالدین شاهی دانه ی 26 نخود وزن و هزار دینار رواج که تماما" بعد از اجرای صیغه ی شرعیه اخذ و قبض حفرات مصالحون شده و صیغه ی مصالحه شرعیه بالعربیه و الفارسیه بین وکیلی الطرفین جاری واقع گردید و اسقاط کاقه ی خسارات..... اعتبار غبن و لوکان فاحشابل افحش را نموده طرفین معا" و ضمانت درک شرعی تمامی دودانگ قریه ی مرقومه ی در عهد حفرات مصالحین است در صورت ظهور و بروز مدعووف دوثبوت این از عهده ی ما ظهرف ده شرعا" برآیند وکان وقوع ذالک بتاریخ پنجم شهر جاری الثانیه سسنه 1290

«حواشی»

ممهور به مهر آقایان:

امام محمد مهدی:

عبده محمد حسین بن عبدا...

 

 

الحمدلله الذی لعمل البیع و حرم الربا والصلوه والسلام علی خیر خلقه محمد وآله اجمعین اما بعد باعث بر تحریر این مسطوره و تمیق این مزبور آنکه حاضر شدند بدون جیر و اراه در بیع کردن یعنی بفروختند به بیع لازم جازم صحیح و معتبر شرعی و سلمه و طواری عالی حفراتان احاله"از جانب خود ووکانه از جانب مابقی اعیان و طایفه، ملارفیع اسفلار و نصیر اسفلار و ابوالحسن اسفلار و مرادعلی اسفلار و ملا طاهر حاجی، محمد خان اسفلار و میرزایی اسفلار و علی اصغر اسفلار و هادی اسفلار و سعید اسفلار و قاسم اسفلار و عبدالعظیم اسفلار و محمد طاهر اسفلار ومهراب اسفلار و جعفر حاجی و نادعلی اسفلار و نوروز علی اسفلار در حضورعالیه حضرت سلاله چنان آقا میر سید محمد و آقااشرف والعالی حضرت رفیع منزلت میرزا محمد علی خان ولد مرحوم مغفوره آقا محمد خانزاکباتی همگی و تمامی و جملگی که کل شش دانگ قریه ی مزبور با جمع فواید شریعه و لوا حق ملیه از شال زاری پانزده جریب و نیم که ده جریب و نیم در امیرده است پنج جریب در میدان سر و غله زار و توت و الوار و اشجار شهره ی و غیر شهره و انهار و آب و علف چراگاه و.... ده کوه و خانه قاه و کلا" متعلق بها القلیل و الکثیر من المعین المعلوم قدره المبنع المصالحه «دویست و پنجاه تومان» وجه سنابادی هجه نخودی اخذ فی المجلس گردیده است و به مبالعیه شرعیه خالی از خلل و فساد سنجمع بر تام قیودات شرعیه من والایجاب والقبول و القض لا قباض.... و چنان المدرک کلا" او بعضا" به منصب شریعت عزا گردیدند....

مشارالیه تمامی تیم شان در مجلسند . حاضرون بایعون مذکورون  نمود. 

 

بایع مذکورون اخذ تمامی نموده و بیع مذکورون فوق این قریه مذکوره را از ید تعرف خودشان بیرون کرده در ید تصرف تصرف مشتری مشار الیه مذبور وا گذاشتند و مشتری مشارو الیه قمریه مذکور ه را مالک و متصرف گردیده و به باقی الملوکات خود منظم ساخته و بعد ذالک المبایعه المسعوده هرگونه دعوی و شراعی که بایعون در باب غین بیع بوده به توسط جمعی و مصلحین خیر اندیش فروخته شد به مبلغ پنج هزار دینار نبوی با مشتری مشار الیه صلح صحیح شرعی نمودند  و صیغه منه البیع المصالحه بالغارسیه و العربیه علی نهج الشرعی الا نور المذکورین رافع و جاری گردید و کان ذالک تحریرا فی بیست هشتم من شهر صفر المظفر سنئه 1147 .

" مهرهای زیر متن "

محمد رفیع ، عبده نصیر ، عبده ابوالحسن ، عبده مرادعلی ، عبده محمد ، عبده محمد طاهر ، عبده میرزا ، الراجی علی اصغر ، عبده سعید ، عبدالعظیم ، عبده محمد طاهر ، سهراب ، محمد جعفر ، عبده ناند علی ، عبدالراجی نوروز ، محمد جان

صحیح است خلافی ندارد _ ملا محمد تفرشی

صحیح است خلافی ندارد ملا محمد رئیس کدخدا

صحیح است خلافی ندارد - محمود بیک اسفلار

قلی اسفلار ، عبده الراجی محب علی

 

باعث تحریر آن است چون شش دانگ قریه پرکوه من قراء هزار جریب مازندران بالمثالثه مشترک بود فیما بین عالیجابان آقا میرزا عبدا... و محمد حسن خان و محمد قاسم بیک اولاد مرحوم محمد حسین بیک دامغانی و بعد از فوت مرحوم میرزا عبدا... و محمد قاسم بیک شش دانگ قریه ی مرقومه در تصرف محمد حسن خان  مرقوم بوده و مدتها در تصرف داشت تا این اوقات که محمد حسن خان نیز مرحوم شده در این تاریخ حاضر شدند اولاد مرحوم محمد حسن خان که عالیجاه میرزا آقاخان و عالیه خانم باشند و بعد الحضور با کمال عقل و صحت و شعور افراد اعتراف نمودند ه دو دانگ از قریه مرقومه حق ملک مرحوم آقا میرزا عبدا... عمومی ما و بعد از فوت آقا میرزا عبدا... حسب الارث منتقل به اولاد آن مرحوم ه عالی شانان آقا میرزا محمد حسین و آقا محمد مهدی و ساره خواتون خانم باشند شده ما را در این دودانگ به هیچ وجه من الوجوه حقی وادعایی بهره و نصیبی نمی باشند و بعد ذالک در ضمن عقد خارج لازم نیز ملتزم شدند عالیجاه آقامیرزا آقاخان و عالیه خانم همشیره اش در صورتی که بعدالیوم الی نود سال تمام درباب این دودانگ قریه موروثی ورثه ی مرحوم آقامیرزا عبدا... ارعایی و اجرت المثل بنمایند هر یک مجانا" مبلغ پانصد تومان به ورثه ی مرحوم آقامیرزا عبدا... بدهند و نیز ورثه ی مرحوم آقامیرزا عبدا... ملتزم شدند در صورتی که بعدالیوم الی نودسال در دودانگ قریه ی موروثی ورثه ی محمد حسن خان ارعایی از عین و یا اجرت المثل نمایند هر یک مجانا" مبلغ پانصد تومان به میرزا آقاخان و همشیره اش بدهند و ذالک فی پانزدهم شهر جمادی الاولی

مهرهای تایید در حاشیه نامه ها

بسمه تعالی

اعترافا" بعد یعرفهما به سطر محمد صادق بن محمد مهدی الحسین الطباطبایی 1236

اعترافا" به فیه حسابها محمد حسین سنه 1283

اعترافا" به رقم فیه حسابها علی اکبر بن محمد هاشم

قد اعترفا" المعرفین المرقومین فی المتن به رقم فیه لدی لارقمر الجانی محمود بن مرحوم حاجی محمد ابراهیم طهرانی

کمترین شاهد بر مضمون این متن ابن محمد قاسم

عالیه خانم 1289

سعید بن محمد حسن

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله الذی هو الواقف علی الضمائر والمطلع علی السرائر و صلی الله علی محمد و آله البرائر.

اما بعد از توفیق حضرت سبحان و به تائید ملک منان موفق و موید گردیده علیاجاه خدارت پناهی عالیه خانم زوجه ی عفیفه عالیجاه میرزا خان جان المعروف و مسمای به میرزا محمد سعید پرکوهی تمامت سه دانگ مشباع از کل شش دانگ قدر متصرفی ملک موروثی واتبیاعی خود را در قریه ی پرکوه از رطبه و یا به از اجراء جناگل و معموره آنچه را از اجزاء و مضافات به مالکیت مشارو الیها سزد و شاید یعنی از بدو انتقال به موروث ایشان منتقل شده. آنکه بعضی از اجزاء و ملحقات قریه مذکور به ایشان منتقل شده مثل افراچال و توابع آن و..... که به مالکیت ملاک پرکوه باقی است لهذا املاک خود را به هر اسم و رسم وقف نموده بر حضرت خامس آل عبا امام الهمام حسین علیه آلاف التحیه والثنا و بر اولاد ذکور خود، علی ما تعاقبوا و تناسلوا به تفصیل آخر آن ه عشر املاک آن را وقف امام حسین علیه السلام نموده و نه عشر دیگر را وقف بر اولاد ذکورخود نموده و تولیت هر دو وقف را واگذار کرده به زوج خود و بعده به موقوف علیهم وقف ثانی یعنی مادام الحیوه تولیت هر دو وقف را واگذار رده به شوهر خود آقامیرزا محمد سعید و بعده به اولاد ذکور خود و در وقف امام علیه السلام. بعد از عشر منافع عشر املاک مزبور باقی را در جهت مصارف تعزیه امام علیه السلام به اجرت روضه خوان و سال دیوانی و سایر عوارضات و در وقف اولاد ذکور دو ثلث منافع نه عشر املاک مذکوره را حق التولیه داده مادام الحیوه متولی اول صرف معاش خود نماید و بعد از انقراض به موقوف علیهم اولاد ذکور هر طبقه بعضی از منافع را از باب حق التولیه و بعضی را از حق الوقف استیفاء منافع نماید که هر یک از طبقه ی اولی که باقی باشند و طبقه ی ثانیه هم مذکور درآیند تولیت با طبقه اولی باشد و به اختیار ذکور طبقه ی اولی حق خود را ببرند و بعد از انقراض اولاد وقف امام باشد به نحو مزبور.

وصیغه ی الوقف علی ما قرار فی الشرع الشریف جاری گردیده و قبض اقباض نیز به عمل آمده وقفا" خاصا" صحیحا" شرعیا" ملیا" و کان ذالک مسلح شهر جمادی الثانیه فی شهور سنه ی 1330 مطابق سال ایت ئیل

«عبده محمد سعید»

«حاشیه»

 

بسمه تعالی

لاش ولادیت علی ما سطر فی الورقه حرره الاثم «عبده عبداحسین»

بسمه الله تعالی وله الحمد

قد صح ووجب العمل به سری «لااقل محمد شهریار دودانگه ای»

لا اله الا اله الملک الحق المبین «عبده محمد 1320 »

بسمه الله تعالی شانه

قد جرت صیغه الوقف علی النهج المقرر فی المتن من وکاله عنها بالوکاله و حصل القبض و الاقباض حرره لااقل الجانی فی العشر المثانی فی شهر رجب المرجب فی سنه ی 1330

هوالرزاق

بسمه الله تعالی وله الحهر

نعم قد صح ما فیه لااقل زین العابدین

عبده الراجی زین العابدین

قد وقع الوقف المرقوم فی الورقه و کلها زبر فیها

لااقل الاثم

یا اسداله الغلب «عبده جعفر موسوی»

بسمه الله تعالی واله الحهر

الامر ما رقم فی الورقه حرره لااقل انجانی «عبده محمد بن عبدالرزاق»

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

«مخفی نماند»هچون عالیجاه عزت و سعادت همراه آقامیرزا حسین خلف مرحوم مبرزا عبدا... دامغانی الاصل طهرانی المسکن باب خانه در محله حمام چال در محلات بازار طهران ملکی موروثی خود را به عالی شان عزت نشان محمد سعید ملقب به میرزا خانجان ولد مرحوم محمد حسن خان دامغانی الاصل طهرانی منتقل نموده به الضمام دو باب دکان که در محله موادی که یکی تجاری و دیگری عطاری متصله به هم و سه باب دکان متصله میرزا آقا ملکی موروثی خو را با جمیع محلقات شرعیه و عرضیه آنها به موجب دو ضعرا قباله ی جداگانه و در این اوقات ادعایی عینی آن انتقالات داشت و بعد از کسب تکلیف مصلحین خیر اندیش مصالحه صحیحه شرعیه نموده عالی جاه مزبور با عالی شان عزت نشان میرزا خانجان مسطوره جمیع حقوق و رعاوی که داشت از بابت فقرات مزبوره و....از غبن و غرغیبن کائنا" ماکان من دون وضع استسنائی مال المصالحه معین مشخص معلوم القدر والعیار به مبلغ «یکصد تومان» ریال ناصرالدین شاهی ی مثقالی هزار دینار رواج و به مقدار پنج سیر نمک سنگی معمولی دارالخلافه مخصوص فی المجلس و استماط کافه خیالات در طرفین شد و شرط شد. در ضمن عقد خارج منم که هرگاه از حال الحیات پنجاه سال در مصالحه فساد ظاهر شود و عالیجاه معزی الیه در باب فقرات مزبور ادعا نماید علاوه بر اسماط ارعا مبلغ یکصد تومان محابا بلا عوض علاوه بر او مثل العوض عالی شان مشار الیه داده می باشد و علی المراتب المزبور صیغه مصالحه صحیحه شرعیه بالعربیه والفارسیه مستمله  علی الایجاب والقبول کما قدر می شد علی الرض بینها جاری شد و کان وقوع تحریر ذالک فی السادس والعشرین من شهر شوال المکرم سنه ی هزار و دویست و نود شش هجری من الهجره النبویه علی الاف سیاره التسلیم و التحیه سنه ی 1296                                                         میرزا حسین

 

بسم الله تعالی وله الحمد. مخفی و مستور نماند ه به نظر نوشتجات عدیده معتمده معتبره موتلفه از علمای اعلام و حججین اسلام کاب مضجعهم که من جمله مستمل بود بر خط و خاتم شریف                                                                                                                                                          خلد مسکین آقا سید محمد صادق طباطبایی ساکن دارالخلافه طهران کاب ثراه وجنت مکان حجه الاسلام مرحوم حاجی ملا محمد اشرفی (علی الله مقامه و سایر دعاظهر طهران و مازندران که به محفر شریف جمعی از اجلاء علما و فضلا و اعزی، حسب التحقیق ملاحظه شد به قرار شرح است که قریه ی پرکوه واقع در محل فریم دودانگه هزار جریب مازندران ملک مرحوم مبرور محمد حسین بیک دامغانی بود  و بعد از آن مرحوم تمامت آن قریه حسب الارث منتقل شد به ورثه ی او هم آقامیرزا عبدا...و آقا میرزا محمد قاسم و آقامحمد حسن خان بالمثالثه هر برادری مالک دودانگ مشاع از کل شش دانگ قریه ی مسطوره شدند و بعد از این اخوان دودانگ هر یک انتقال یافت به اولادشان به موجب تفصیل آقا میرزا عبدا... ورثه ی او آقا میرزا محمد حسین و آقا مهدی و ساره خواتون، آقا محمد قاسم ورثه ی او میرزا خانجان و آقا جان و آقا میرزا عبدا... وحاجی محمد درویش و نرگس خواتون و ننه جان و ننه خانم و ساره خواتون آقا محمد حسن خان ورثه ی او عالیه خانم و آقا میرزا آقاجان. ثم بعد ذالک آقا میرزا خان حسب الوکاله محققه از جمیع وراث خود که ورثه ی آقا محمد قاسم باشند وقف نمود دودانگ راجع به خودشان را به مصارفی که در وقف نامه ی معتبره ملاحظه شد به استثناء بعضی از قطعات مستنحمه معینه که جمیعا" ی جریب از اراضی شالی زاری و هشت خروار خشکه در دو آغش که در وقف نامه درج است. اما دودانگ آقا میرزا عبدا... به موجب مصالحه نامچه که ملاحظه شد تمامت ورثه ی آن مرحوم دودانگ راجع به خودشان را مصالحه که شرعیه نمودند به عالیه خانم طبینه میرزا محمد حسن خان. اما دودانگ محمد حسن خان چون وصی آن مرحوم میرزا محمد حسین خلف مرحوم آقا میرزا عبدا... بود، ثلث از دودانگ که عبارت از بیست و شش سیروده مثقال و شانزده نخود باشد منتقل نمود به عالی خانم و آقا میرزا آقا خان خلفای موصی به این نحو که یک سدس از این ثلث را مه عبارت از چهار سیر و هفت مثقال و دو نخود و نیم و یک سدس نخود باشد منتقل نمود به میرزا آقاجان والباقی پنج سدس دیگر را عبارت از بیست و دو سیر مثقال و سیزده نخود و پنج سدس نخود باشد منتقل نمود به عالیه خانم، الباقی از دو دانگ محمد حسن خان بعد از وضع ثلث پنجاه و سه سیر و پنج مثقال و هشت نخود بین اولاد او که عالیه خانم ارثا" هفده سیر و دوازده مثقال و ده نخود و دوثلث و دو نخود و حق الارث میرزا آقا خان سی و پنج سیر و هشت مثقال و بیست نخود و دو ثلث و دو نخود است پس جمعا" از حق الارث عالیه خانم و انتقالی از ثلث پدرش و انتقالی دودانگ از ورثه ی آقا میرزا عبدا... که سه دانگ می شود همه را عالیه خانم وقف نمود به مصارفی که در وقف نامه درج است و ملاحظه شد و اماحق آقا میرزا آقا خان ارثا" و انتقال می شود یک دانگ و چون وصی آن مرحوم میرزا خان جان بود. ثلث از این یک دانگ را که سیزده سیر و پنج مثقال و هشت نخود باشد وقف نموده است بر حسب وقف نامه که «درج است» والباقی از یک دانگ مرحوم آقامیرزا خان نخود باشد منتقل شد به ورثه ی او که میرزا آقا و حاجیه و خاور باشند. درباعا" که هر سهمی حق الارث ایشان می شود شش سیروده مثقال و شانزده نخود ه حق ایشان است و پس از ایشان مال ورثه ی ایشان می باشد که بین خود کما فرض الله تقسیم نمایند.

هذا ما شاهدان و حقناه و کان ذالک فی عشرین من شهر جمادی اولی مطابق بیلان ئیل من شهور سنه ی 1336

 

 

« حاشیۀ تاییدیه متن »

بسمه الله تعالی شانه

مراتب مشروطه در ورقه من البرایه الی النهایه بر حسب وریقات معتمده معتبره موثقه ی از اعاظم حججین اسلام علی الله مقامهم مشاهده شد. به نحوی است که مسطور شد کان تحریر ذالک فی بیستم جمادی الاول 1336

ره الاقل محمد علی الشهیر به حاجی آقا ساروی

«عبده الراحی محمد علی» 1330

«یا مرتضی علی اغثنی 1333

الراحی حسین بن رضا الموسوی 1318

بسمه تعالی شانه

قد صح ما رقم فی الکتاب من مقالات الاصحاب « ره الاقل علی اصغر و علی الموسوی

بسمه تعالی شانه

المطالب المسوره فی المتن صحیحه علی حسب الشهادات المسطوره فی الحوالی « ره الاقل و ما تلک بمنک یا موسی

بسمه تعالی

مراتب مشروطه مسطوره در ورقه من البرد الی الختم بر حسب وریقات معتبره از اعاظم و اساطین حججین اعلی الله مقامهم ملاحظه شد به نحوی است خ مرقوم شده است.

تحریر ذالک فی 20 شهر جمادی الاول 1336 «ره العاصی غلامحسین سواد کوهی «غلامحسین» و «الراجی محمد حسین»

بسمه الله تعالی واله الحمد

قد صح کما صح صحیحه لدی الاقل محمد دودانگه ای

لا اله الا الله الملک الحق المبین «عبده محمد» 1321

در تحقیق و تدقیق مراتب مسطوره در این ورقه و اعیان حاضر و ناظر بودیم امر به نحوی است که مرقوم در متن است فی بیستم جمادی الاول 1336

«محمد صادق 1334

آقا شیخ صادق فرکاهی

«عبده حسن بن رضا الموسوی 1320

آقا سید حسن ولیکدهی

غلامرضا الموسوی 1323

سید غلامرضا

محمد امین موسوی

آقا سید محمد امین

 این بنده نیز حاضر بودم که اسناد معتبره را آقایان مشاهده و ملاحظه فرمودند مراتب به نحوی است که مرقوم شد.                                                                                  حاجی میرزا محمود مس فروش

 

 

نسبت نامه

 

یکی از منابع مهم پژوهش تاریخی، نسبت نامه ها «خویشی و خویشاوندی و جمع آن انساب» است آنچه تاکنون درباره منابع پژوهش در تاریخ خوانده اید در بر گیرنده ی آگاهی هایی در باره ی متون و گزارش های گفتاری و نوشتاری بود. نسبت نامه ها معمولا" درباره ی خاندان با افراد گوناگون که هر یک به گونه ای در رویداد های تاریخی موثر بوده اند سخن می گوید، بنابراین روشن است . بازیگران اصلی رویدادها، انسانها هستند چون انسانها نقش عمده ای در تحولات تاریخی یک جامعه داشته و دارند، هر انسانی از پدر و مادری زاده می شود و خود نیز معمولا" دارای یک یا چند فرزند می گردد آن فرزندان نیز به نوبه ی خود صاحب فرزندانی می شوند بدین ترتیب حیات بشری از زمان آفرینش انسان تاکنون ادامه یافته است اگر در خانواده نام پدران و فرزندان را به ترتیب پشت سر هم قرار دهیم فهرست منظمی به دست می آید ه نسبت نامه می نامند. در این نسبت نامه از بالا به پائین به ترتیب اسامی افراد خاندان از پدر به فرزند نوشته شده است تا به کوچکترین عضو خانواده منتهی می شود. اسلاف (پدر و مادر)اخلاف «بازماندگان»

 

دوره ی زندگی هر فرد را تا وقتی که جای خود را به دیگری «فرزندش» بدهد نسل «یک نسل» می نامند معمولا" هر نسل را یک دورۀ سی ساله می دانند زیرا به طور معمول هر شخصی از تولد تا ازدواج و صاحب فرزند شدن زمانی نزدیک به سی سال را از سر می گذراند.

 

نسبت نامه فقط در بردارنده ی فهرست پدران و مادران نیست بلکه خواهران و برادران را نیز می توان در آن نشان داد پس از گذشت یک نسل، خواهران، برادران برای نسل بعدی به صورت عمه، دایی، خاله و... می آیند از آن ه از یک فرد فرزندانی به وجود می آید و از آن فرزندانی نیز فرزندانی دیگر نسبت نامه را می توان به صورت درختی نمایش داد که دارای تنه است و سپس شاخ و برگ پیدا می کند به همین جهت به نسبت نامه «شجره نامه» نیز می گویند.

 

یک نسبت نامه در بر گیرنده گروهی از انسانهاست که با یک دیگر خویشاوند به شمار می آیند پس در قدم نخست نسبت نامه گویای نسب افراد با یکدیگر است. نسبت نامه به صورتی خلاصه گویا و آسان نسبت هر یک از این افراد با دیگری در اختیار ما می گذارد از آن جا که خویشاوندی یکی از مهمترین شکلهای روابط میان انسانهاست و این روابط تاثیر بسیار زیادی بر زندگی فردی و اجتماعی دارد.

 

بدین ترتیب در دومین قدم نسبت نامه ساده ترین وسیله ی نشان دادن روابط افراد خویشاوند اعم از خویشاوندان نسبی «پدر _ مادر _ فرزند» و خویشاوندان سببی «به دلیل سببی» مثل ازدواج به وجود می آید است. بخش پایانی کتاب اختصاص به نسبت نامه سعیدی ها در دامغان داده شد که با سفری که در شهریور ماه 1385 به دامغان داشتیم جهت تحقیق و تکمیل کتاب با خانواده ی معظم نصرت الله سعیدی که نام خانوادگی را به نظم آراء تغییر دادند آشنا شویم شغل ایشان دبیر آموزش و پرورش است .

 

 دامغان

شهر دامغان با پهنه ای حدود 25 کیلومتر مربع، در شمال استان سمنان در مسیر راه آسفالته ی تهران مشهد در 36 درجه و 10 دقیقه پهنای شمالی و 54 درجه و 20 دقیقه و 45 ثانیه در ازای خاوری نسبت به نیمروز گرینویچ قرار دارد.

 شهر دامغان از گذشته های بسیار دور به نام های: ده مغان، دمغان، دامغان، الدامغان، مغون خوانده شده است.

 

ده دامغان، صورت نخستین نام شهر و مغان یعنی روحانیون پیش از اسلام ایران و به ویژه آئین زرتشی، آباد کنندگان آن بوده اند، حیم لامعی شاعر گرگانی گفته است:

 

گردد به هر دیار در این فصل روزگار                   آتش پرست خلق چو در دامغان، مغان

 

حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز این مضمون را به نظم کشیده است

  برفتند ترکان زپیش مغان                          کشیدند لشکر سوی دامغان

 

ملاحظه می شود که ظاهرا" بایستگی نظمی و زیبائی فراوانوقوافی شعری بیشتر ملاک همراهی مغان و دامغان بوده و گرنه نام آبادیهایی چون دشت مغان در استان اردبیل که از واژه ی مغ ریشه گرفته در آثار پیشین به صورت «موغان» نوشته شده است مقدسی نیز ضمن بر شمردن شهرهای قومس از شهر مغون نیز یاد کرده است.

 

بنابراین می توان گمان کرد دامغان از دو پاره ی »دام» و «غان» است که بی تردید و با وجود دشواری شناخت پاره ای از  بن ها با «گان» و «قان» و به معنی مکان دام، از یک ریشه مایه گرفته است، همانند طالقان، زرقان و زاوغان سمعانی از دامکن «الدمکان» نزدیک ماوراء النهر پیشین یاد کرده و یکی از آبادیهای پیرامون ساری را نیز «دام سر» می خوانند. دام و صورت جمع دامان و دامک در بندهشن، زات اسپرم، مینوفرد، دینکرت در دوران ساسانی و به زبان فارسی میانه به تله، فلاب و در نقطه ی مقابل« datt» که به معنی جانور وحشی و درنده است بر حیوانات قالب شکار چون آهو، گوسفند، گاو، و به طور کلی آفریدگان نیک اطلاق می شده است. بنابراین فراوانی شکار در ناحیه ی دامغان، گرفتن نام دامغان از واژه ی بالا چندان بعید به نظر نمی رسید.

 

واژه ی دم دمک به معنی باد و بوران و گرما و بر عکس سرما در فارسی میانه و با نام آبادیهای ایران چون دماوند تطبیق می نماید با ویژگیها و شرایط آب و هوایی دامغان مناسبتی ویژه دارند، پس از اسلام، عربها به این شهر «الدامغان» و گاه «دمغان» گفته اند، شماری از نویسندگان پیشین از جمله صاحب کتاب مجمل التواریخ و القصص

 

دامغان را یکی از شهرهای کهن دانسته و بنای آن را به هوشنگ پیشداری، بنیره ی کیامرس نسبت دادهاند بعضی از تاریخ نگاران پیشین نیز دامغان را پایتخت کیانیان دانسته اند و با توجه به داستانهای ایران باستان معلوم می شود ه در روزگار کیانیان، دامغان دارای اهمیت فوق العاده ای بوده است

از کتاب پژوهش در نامه شهرهای ایران ایرج افشار سیستانی

 

 

نگاه به دامغان در سال 1300 ه ق از سفر نامه ناصری

شهر دامغان از دروازه مخروبه برخوردار بود، دیوارهای قلعه خراب و میان شهر نصف بیشتر از آبادی افتاده زمین بایر است. بازار آن از خشت و گل بود، دو مسجد داشت یک منار و میل بلندی دیده می شد و لی میل و منار دیگر در پائین شهر دیده می شد. مسجد هم مخروبه شده بود که وجود میرزا محمد خان سپهسالار تعمیر کرده ولی باز خراب است. دامغان دارای دو دروازه بود، کاروانسرائی هم از صفویه برای منزلگاه ساخته شد که در عهد شاه سلیمان صفویه ساخته شد، جمعیت دامغان 600 خانوار بود حاکم آنجا نواب انوشیروان  میرزا پسر نواب بهمن میرزا عموی ناصرالدین شاه بود دامغان سه مدرسه و دو مسجد داشت.

 

اسامی روستاهای دامغان در سال «1300 ه ق»

 

درباره تعداد روستاهای دامغان ارقام و آمار ذکر شده متفاوت است اهالی منطقه معمولا" رقم ثابتی را ذکر نکردند ولی تعداد واقعی آن به مراتب بر اثر حوادث طبیعی و غیر طبیعی اختلافات وجود داشت که بعضی مناطق در برخی اسناد و یک ده و در بعضی اسناد دوره محسوب شده اند علاوه بر آن طی مرور زمان بعضی از روستاها خالی از سکنه شدند.

1-  عمارت چشمه علی:این عمارت یکی از جاهای با صفا و خوب و دارای آب بسیار گوارایی که دارای سبزه زار می باشد بنا شده است فاصله چشمه علی تا دامغان چهار فرسخ است.

2-   سیاه پرده: دارای 50 خانوار است و جزء تیول پسر ابن عباس محسوب می شد.

3-   معروف: این روستا در چهار فرسخی دامغان بوده است.

4-   آستانه: ده خوب با صفا و دارای اشجار زیاده ولی دارای پشه ی فراوان.

5-   کلاته: در دامنه تپه واقع بود باغات را اشجار زیاد بود و دارای 200 خانوار بود.

6-  چهارده: از کلاته تا چهارده یک و نیم فرسخ بود جزء تیول معمر الممالک  حسینعلی خان و دوستعلی خان بود ی بقعه امام زاده بود که از اولاد حضرت امام موسی کاظم (ع) است.

7-   حسین آباد: متعلق به حاج علینقی کاشانی تاجر بود که از تیول آن استفاده می کرد.

8-   بک: جزء خالصه شاهی محسوب می شد.

9-   نوده: دارای یک قلعه بود.

      10-  مایان:جزء خالصه شاهی بود چون دارای آب و هوای خوبی بود.

      11-  داورزن: جزء اموال خالصه محسوب می شد.

      12- گز: متعلق به آقای سیف الملک بود با 500 خانوار.

      13- نریشان: دارای عمارت و سردر در میان باغی بود و 70 خانوار در آن زندگی می کردند که متعلق    

       به پسرهای یاور فوج دامغانی بود.

      14- قلعه امیرآباد: از دامغان تا امیر آباد چهار فرسخ بود دارای 150 خانوار بودند یک قلعه داشت

      که پدر سپهسالار اعظم امیر خان سردار ساخته بودند.

      15- علی آباد: وقف اولاد فضلعلی خان بود.

      16- شیر آشیان: مال رعیت بود نزدیک آن باغچه زیادی بود که متعلق به آقای علی ابر پسر حاجی

      ملا قاسم بود تا دامغان سه فرسخ بود.

      17- بخش آباد: ملک رعیتی بود دارای 30 خانوار بودند.  

      18- دو آباد: این ده 70 خانوار داشت وقف اولاد دولتیار خان سردار بود.

      19- صید آباد: اردوی نظامی و چادرهای سیف الملک همیشه برقرار بود دارای 20 خانوار بود.

     20دیز آباد: از آن سادات لایجانی بوده که نصف آن را اعتضاد الملک پسر محمد خان سپهسالار    

      اعظم خریده بود به مبلغ 950 تومان.

     21- قوشه: نزدیک امیر آباد بود و دو فرسخ فاصله داشت.

     22- کاروانسرای آهوان: از قوشه تا آهوان چهار فرسخ فاصله داشت دارای کاروانسرا بود ه از عهد

      انوشیروان ساخته شد که محل تردد دعا برین بود.

     23- حاجی آباد: تا آهوان یک فرسخ و نیم فاصله داشت ه علیرضا سمنانی آنجارا آباد کرد جای با

     صفایی بود و کاروانسرا و دو دکان بود.

     24- آبخور: خالصه نبود.

     25-قلعه سلطان آباد: دارای یک قلعه بود که سابقه ی طولانی داشت.

     26- عباس آباد:متعلق به میرزا عباسخان قلعه زردی بود که توسط ایشان ساخته و جزء خالصه

     شاهی بود.

 

کلام آخر درباره دامغان

 

درباره ی تاریخ و ضرورت یا عدم ضرورت مطالعه آن نظرهای گوناگون و بعضا" ضد و نقیص مطرح شده است. بعضی آن را خالی از هر گونهفاین و حتی پرداختن به آن را باعث غفلت از حال و آینده دانسته آمد، عده ای نیز مطالعه تاریخ را برای عبرت انسانها لازم و گذشته را چراغی فرا راه آینده دانسته اند.

بهر جهت آنچه در علوم اجتماعی از آن به فرهنگ تعبیر می شود و اهمیت آن بر هیچ کس پوشیده نیست خود ریشه تاریخ دارد و شناخت فرهنگ هر منطقه خود مستلزم شناخت تاریخ آن منطقه است.

گرچه درباره منطقه دامغان تاکنون چند اثر تاریخی به چاپ رسیده که هر کدام در جای خود و از جنبه ای جالب و دارای اهمیت است ولی این منطقه هم چون سایر مناطق کشور، هنوز مسائل ناشناخته ی فراوان دارد. اثر حاضر نیز نگاهی است گذرا بر اوضاع اجتماعی، تاریخی دامغان در دوره قاجاریه، دوره ای که در آن آثار هجوم استعمار را در جای جای کشور عزیزمان ایران می توان دید. آنها علاوه بر اینکه نفیس ترین آثار این سرزمین را در این دوره به غارت بردند با تحمیل سیاست های ایران بر باد ده خود ضربات مهلکی بر کشور ما وارد کردند و از طرف دیگر به جزء چند نفر از رجال خوشنام ه آنها نیز بعد از یک دوره کوتاه خدمت جان خود را بر سر آن گذاشتند، در این دوره سانی بر کشور، حکومت می کردند که همگی در بند پر کردن کیسه خود بودند تا آبادی مملکت و رفاه رعیت درباره آنها گفته اند و به حق گفته اند که...

افسوس که چاره پریشانی ما

دردا که علاج فقر و نادانی ما

در دست کسانی است که پنداشته اند

آبادی خویشتن به ویرانی ما

 

در این بخش کوشیده ام تا علاوه بر آشنا کردن دامغان با اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشورمان به گوشه ای از یغماگری استعمارگران و بی توجهی شاهان قاجار را اشاره کنم. در جمع آوری مطالب از کتب، اسناد خطی و اقوال معمر بن و مطلعین استفاده شده است.

در خاتمه تذکر این نکته ضروری است که نگارنده این مجموعه را بی عیب و نقص ندانسته و رفع نقایص آن را نیز در گرو راهنمایی های دلسوزانه خوانندگان عزیز می داند.

 

 

تابستان 85

پانزدهم شهریور ماه - دامغان

 

 

 

 

 

 

منابع و ماخذ

  • ·       مشاهیر دامغان
  • ·       تاریخ مازندران:                                                     اسماعیل مهجوری
  • ·       دانشمندان ورجال مازندران:                                  اسماعیل مهجوری
  • ·       دانشوران ساری:                                                  حسین اسلامی
  • ·       تاریخ دوهزار ساله ساری:                                     حسین اسلامی
  • ·       در قلمرو مازندران:                                                 به کوشش حسین صمدی
  • ·       مازندران:                                                              عباس شایان
  • ·       منظومه هژبر سلطان:                                             زین العابدین درگاهی
  • ·    سفر خراسان به همراهی ناصرالدین شاه             به کوشش ایرج افشار،محمد رسول دریا گشت
  • ·       تاریخ اجتماعی وسیاسی ایران دردوره معاصر:       سعید نفیس
  • ·    روضه الصفا، رضاقلی خان هدایت:                         به کوشش محمد جواد  مسکور جل 10،11
  • ·       فرهنگ توصیفی تاریخ ایران جلد1،2،3،4 :            عباس قربانی
  • ·       ایوان فروغ فرخزاد، عطار نیشابوری، پروین اعتصامی، نیما یوشیج
  • ·       سفر نامه جلد 1،2:                                                منوچهر دانش پژوه
  • ·       ایران وایرانیان عصر ناصرالدین شاه:                    حسین کرد بچه
  • ·       اسناد و مدارک و یادداشتهایی از گذشته و حال سعیدیها
  • ·       ایران دردوره سلطنت قاجار:                                  علی اصغر شمیم
  • ·       تاریخ ارتش ایران از هخامنشی تاعصرپهلوی:      غلامعلی بابایی
  • ·       تحقیق و پژوهش از زبان بزرگان سعیدیها
  • ·       تحقیق و پژوهش از زبان سعیدیهای مقیم دامغان
  • ·       تاریخ ایران و جهان:                                              سال سوم آموزش متوسطه
  • ·       در گستره ی مازندران جلد1،2 :                            زین العابدین درگاهی
  • ·    تاریخ طبری:                                                         محمد جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده
  • ·       تاریخ ایران در دوره ی قاجار:                                ترجمه رحیم فرزانه
  • ·       دین و دولت در عصر پهلوی:                                 مریم میر احمدی
  • ·    تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه:                   به کوشش جمشید دودانگه، مهرداد نیکنام
  • ·       کتاب سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور
  • ·       دیوان   پروین اعتصامی                         شهرام رجب زاده
  • ·       دیوان حافظ                                        به کوشش ناهید فرشاد مهر

 

 

 

 

 

 

یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا" و قبائل لتعاد فوا

ای گروه مردم: ما خلق کردیم شما را از مرد و زن و قرار دادیم، شما را در دستجات و قبایل گوناگون تا یکدیگر را باز شناسید

 

 

       یا علی مدد