شجره نامه خاندان سعیدی

    محمد خان سر سلسله خاندان بزرگ سعیدی ها

 

محمد خان ملقب به محمد خان دامغانی دردامغان متولدشدومحل سکونت خود را در تهران برگزید، زیستن او به احتمال بسیار زیاد در عصر صفوی بوده است.برخی اوراصاحب مال واملاک میدانند بعضی ها او را صاحب منصب،اماحقیقتا"اوازهردوموردبهره می جست اوبه خاطر موقعیت شغلی اش که می بایست همیشه همراه حکومت وقت در سفرباشد بخصوص که حکومت صفوی علاقه شدیدی به مازندران داشتندباعث شدکه محمدخان دامغانی ارتباط تنگاتنگی با خان هایی که در منطقه علی الخصوص منطقه تبرستان با مرکزیت « پریم» داشتندارتباط برقرار کند. محمد خان دامغانی از سوادبالایی به خاطر حضورش در دارالخلافه و موقعیت شغلی خود که ریاست دیوان بیگی رابه عهده داشتند برخوردار بودند،اوبه مازندران «پریم» به خاطر زیبائیش علاقمند شد و این رفت و آمدها باعث شد منطقه پرکوه را به عنوان «خالصه دولتی» یا تیول به دو دلیل بر گزیند.     

دلیل اول

 

1-حضور مستمر پادشاهان به خاطر استراتژی یک منطقه علی الخصوص اسپهبد هابه مرکزیت پریم که این نشانگر جایگاه ویژه دودانگه بود.

2-    علاقه شدید شاهان صفوی به منطقه مازندران و متحد شدن پادشاهان و خانهای دودانگه و سوادکوه با حکومت صفوی و بنا نمودن کاخها و تفریحگاه فصلی در مازندران بود که محمد خان دامغانی را به این دیارهجرت کند تا جایگاه خاندان خود را پی ریزی نماید.

      دلیل دوم

 

با توجه به رفت و آمد محمد خان دامغانی به مازندران به خاطر طبیعت زیبای آن و وصول مالیات و ارتباط نزدیک اسپهبدان دودانگه و اصفهان، انتخاب پرکوه به عنوان «خالصه دولتی» در زمان صفوی که بعدا" در زمان شاهان قاجار به «تیول» معروف شد به افسران، فرماندهان و افراد برجسته و صاحب نفوذ حکومت اهداء می شد «توضیح لازم در خصوص خالصه دولتی در اول کتاب داده شده و تیول هم همان مفهوم خالصه دولتی را داراست»

 

تیول:یعنی ملک و آب و زمینی که در قدیم از طرف پادشاه به کسی واگذار می شد که از درآمد آن زندگانی کنند در دوره تیموریان و صفویه از طرف پادشاه به برخی از رجال ملی واگذار می شد که وظیفه مستمری خود را از مالیات آن وصول کنند چنین ملکی را «تیول» و آن شخص را «تیولدار» می گفتند البته در دوره ی قاجار نیز این رسم برقرار بود تا اینکه در دوره اول مجلس شورای ملی عصر پهلوی به موجب قانون ملغی گردید.

 

محمد خان دامغانی با توجه  به موقعیت خوبش در دارالخلافه از رجال معتبر عصر خود در تهران بود او در دوره شاهان صفوی، شریعت، حکمت و طریقت را به اسم جمع دارا بود و خود را با مزایای هر سه آراسته گردانید وجود اوبود که خاندان بزرگ دامغانی در حکومت از جایگاه خاصی برخوردار شوند.

 

محمد خان دامغانی زیاد ارتباط به پرکوه نداشت ولی از حقوق تملک خود استفاده میکرد ولی قبل از سال (1147 ه ق) قبل از تاجگذاری نادرشاه در قزوین در دوره ی صفوی چشم از جهان بست و به لقاء ا. پیوست. محل دفن او بر اساس شواهد در تهران ولی مکانش مشخص نیست.

 

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم

روزی سراغ، وقت من آیی که نیستم

جامی است که عقل آفرین می زندش

صد بوسه زمهر برجبین می زندش

این کوزه گر دهر چنین جام لطیف

می سازد و باز بر زمین می زندش

 

 

محمد علی خان دامغانی

 

محمدعلی ا بن محمد خان دامغانی مشهور به محمد علی بیک، در تهران متولد شد و در تهران زندگی میکرد،او دوران صفوی واشرف افغانی،نادر شاه و قاجار را لمس کرد. محمد علی خان بعد از مهارت نظامی بخاطروجودپدرش به دارالخلافه قدم نهادوبه دستگاه قاجار راه جست وبارجال آن حکومتها آشنایی حاصل کرد و در سمت افسری انجام وظیفه می کرد.

 

محمد علی خان چون پدرش دامغانی بود از این رو به دامغانی هم شهرت داشت او در زمان حیات پدرش به مازندران سفر کردواطلاع دقیقی از موقعیت دودانگه «    پرکوه» داشت و او هم شیفته فضای طبیعی آب و هوای این منطقه گردید او تاتاریخ 26 صفرالمظفر سال1147 ه ق روستای پرکوه راکه به عنوان خالصه دولتی بود استفاده می کردولی در تاریخ فوق در حضورآقایان ملارفیع اسفیلار،ابوالحسن اسفیلار،مرادعلی اسفیلار،علی اصغر اسفیلار،نوروز علی اسفیلار،سعید اسفیلار،قاسم اسفیلار، عبدالعظیم اسفیلار،محمد طاهر اسفیلار،سهراب اسفیلار،ناد علی اسفیلار،علی اسفیلار و00که پایه گذارروستای پرکوه بودند به عنوان نمایندگان محلی محسوب می شدند،قریه پرکوه شش دانگ آنرا با تمام متلحقاتش اعمازاراضی،شالیزاری،خشکه زاری،مراتع، جنگلها،اشجار،احجار،توت و تلوار با مبلغ 250تومان خریداری شده ودر مالکیت طایفه دامغانی قرار گرفت0«شالیزاری شامل پانزده جریب و نیم که ده و نیم جریب در امرده و 5جریب در میدانسرزمینها  خشکی شامل افرابن،یخ او،بینجستانک،بن اچو،سراجو، کرپا،سرخ

فلک،کوشک،استراک،جافرچال،افرالته،سنگ خانه، افراچال،سنگ خانه پرکوه،بند بنک،جولاخیل،پائین زرنیوا،بالا زرنیوا که با تائید جمعی از علمای تهران و مازندران به مبلغ خریداری شده رسیده است . محمدعلی خان دامغانی به خاطر خرید روستای پرکوه که یکی از دهات دور افتاده استان مازندران ثابت کرده است که مقید به امور شرعی و دینی می باشد تا با قلبی آرام و ضمیری مطمئن بتواندازحقوق تملک به خوبی استفاده کند تااین قریه را به صورت ملک خصوصی موروثی برای طایفه دامغانیهابه ارمغان بگذارد.این انسان شریف واصیل و نجیب به خاطر موقعیت شغلی اش در حکومت نتوانست در پرکوه زندگی کند در نتیجه در تهران زیست و در همان جا فوت کرد و مدفون شد محل دفن او برای ما مشخص نیست  

 

                                                  زندگی صحنه یکتای هنرمندیهاست

هرکسی نغمه ی خود خوان و از صحنه رود

                                                        صحنــه پیـوستــه بجـــــــــاست

خرم آن نغمه که ما بسپاریم بیاد

 

 

محمد حسین خان  دامغانی

 

 

محمد حسین ا بن محمد علی خان مشهور به محمد حسین بیک دامغانی، در تهران دیده به جهان گشود و در تهران هم سکونت داشت او جوانی خوب صورت و پسندیده سیرت، کریم الطبع و بزرگ منش، بلند همت و نیکو روش، به جودت ذهن معروف و به جوانمردی و فتوت موصوف بود.

 

محمد حسین بیک به عنوان«بیک» در دارالخلافه به عنوان«غلام حضور» وزیر دربار فعلی در دوره پادشاهی مظفرالدین شاه مشغول بکار بودند، برادر او سعید خان هم یکی از افسران آن دوره بشمار می رفت و به( سعید بیک) هم مشهور بودند، ولی وارث بلا منازع ملک و املاک در تهران و پرکوه ایشان بودند. محمد حسین بیک دامغانی در سال ( 1170 شمسی) در دوران جوانی او بعضی از رعایا از بردن منافع ملکی اوازپرکوه به تهران سر پیچی می کردند بار دوم به خاطر تعرض ابراهیم خان از نیاکان اسماعیل خان مبنی بر اینکه حق تیول به محمد حسین بیک ارسال نگردد تا اینکه در پی اعتراض کتبی ایشان حکومت مرکزی حکمی در سال  1214 ش) در زمان مظفرالدین شاه براساس مضامین ذیل صادر شد:

 

«قریه پرکوه ملک موروثی محمد حسین بیک است و او حق دارد عواید مالکیت و وجه تیول آن را هر ساله دریافت کند و امتناع از پرداخت این حق از سوی رعایا جرم و خلاف حساب است لذا اشرار و مفسدین و اخلالگران باید تنبیه شوند تا برای سایرین عبرت شود و طلبهای محمد حسین بیک بی کم و کاست و بدون فوت وقت باید پرداخت گردد»

 

محمد حسین بیک دامغانی در تهران به کسب علم ودانش پرداخت او تحصیلات مقدماتی را به سرعت گذراند و برای تکمیل آن از جمله معارف قرآنی را نزد پدرش آموخت و برای فراگیری ادبیات در دارالخلافه از خود تلاش وافری نشان دادند او از همان دوران کودکی بسیار خارق العاده و خیلی زود دانش زمان خود را فرا گرفت. حاصل ازدواج او سه فرزند به نامهای( محمد قاسم بیک تهرانی، محمد حسن خان تهرانی، میرزا عبدا... تهرانی )بود که محمد قاسم تهرانی فرزند ارشد او به شمار می رفت، اسنادی وجود دارد  محمد حسن بیک دامغانی به پرکوه مراجعه کرده است ولی کاملا" از حوزه ملک موروثی اطلاع کافی داشتند و نسبت به این امور حساسیت خاصی نشان می دادند.

 

محمد حسین بیک دامغانی رفتار موقرانه و توام با متانت داشتند  وذوق خاصی در نوشتن، و به خوش خطی هم مشهور بودند، زیبایی و شیوایی و سادگی بیان او تحسین برانگیز بود و اطرافیان را متحیر می ساخت از تاریخ فوت او اطلاعی در دست نیست ولی در تهران فوت کردند و در همانجا مدفون شدند از مکان دفن او کاملا" بی اطلاع هستیم.

         

بر شمع نرفت از گذر اتش دل دوش                               ان دود که از سوز جگر بر سر ما رفت

         

دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم                                 سیلاب سرشک امد و طوفان بلا رفت

         

از پا    فتادیم   چو غم       هجران                                         در درد بمردیم چو از دست دوا رفت

 

 

محمد قاسم تهرانی

 

محمد قاسم ا بن محمد علی ا بن محمد خان،مشهور به محمد قاسم بیک تهرانی، او در سال( 1187 شمسی) در تهران متولد شد وزیستنش هم در تهران بود او فرزند ارشد محمد حسین بیک دامغانی بود و از بدو تولد او و برادرانش از نام خانوادگی دامغانی به تهرانی شهرت یافتند.

 

محمد قاسم تهرانی دارای قدی بلند و رشید،اندامی متناسب و زیبائی فوق العاده داشت موی مشکی وچشمان گیرا و هیکل صلابتش ابهت خاصی به او میداداو پس از تحصیل علوم مقدماتی که همانا معارف اسلامی بود به خاطر نبوغ نظامی و تشکیلاتی به مشق نظام روی آورد و به عنوان افسر عالی رتبه در حکومت مرکزی مشغول خدمت شدند،استعداد سرشاراو باعث شده که به فرهنگ ادبی مسلط شوند او همانند نیاکان خود ذوق به ادب و هنر به خاطر حسن خطا و قدرت طبع مشهور بود.

 

محمد قاسم بیک بیشتر موارد در ماموریتهای نظامی وانتظامی به سر می بردندخیلی زود تبدیل به افسری بسیار شجاع در جهت رفع فتنه ها از اشرار در بیشتر مناطق کشور به سر می بردند و از این ماموریتها سر بلند به مرکز مراجعت می کردند.

 

محمد قاسم با توجه به شغل حکومتی در دارالخلافه محمد شاه زندگی می کرد نسبت به امور عام المنفعه همانند نیاکان  خود علاقه نشان می داد که مهمترین کارهای خیر ایشان عبارتنداز :

1-    یجاد کاروانسرا در تهران     

 2- احداث حمام عمومی در تهران را می توان نام بر

 

او دو باره ازدواج کرد بار اول در تهران با دختری به نام شیرین خانم که یزدی الاصل بود، بار دوم به خاطر رفت آمد در جهت حفظ املاک درپرکوه با خواهر کربلایی خداداد از طایفه عالی به نام خاتون ازدواج کردندواین نشان علاقه زیاد او به پرکوه   بودو بعضی مواقع خود جهت بردن منافع ملکی مراجعه می نمود در ابتدای ورود به پرکوه به خاطر نگهداری از اسبهاومهمانانش کاروانسرایی احداث نموده است که هنوز نام طویله سر باقی است. او چون خود یکی از افسران عالی رتبه حکومتی محسوب می شد خیلی راحت توانست دست افراد آشوبگر و شرور زمان خود در داخل پرکوه مثل( محمد،یوسف،محمودو،آدینه قلی )وچه درخارج از قریه نظیر( شکرا..ارباب تلارم،ابراهیم خان ارباب خرم آبادو.).را تهی کند تا مردم پرکوه در کمال آرامش و آسایش زندگی کنند.

 

هیچ اطلاعی از فرزندان همسر اول او در دست نیست ولی از همسر پرکوهی فرزندانی چون میرزاخانجان ملقب به محمد سعید ،آقاجان، میرزا عبدا..حاج محمد علی درویش،نرگس خاتون،ننه جان،سارا خاتون و،ننه خانم) داشت رامی توان نام برد.سرانجام این انسان گرانقدر در( دوم محرم الحرام سال 1277 مطابق 16 بهمن سال 1236 شمسی) فرا رسید تا آخرین ماموریت نظامی خود را که در جهت رفع فتنه افراد شرور روسی که به کشور حمله کردند در شیراز به علت بیماری نتوانست این بار سر بلند و با افتخار به مرکز برگردد در نتیجه جان به جان آفرینان تقدیم نمودتادر راه استقلال کشور برای همیشه نام او زنده بماند.از محل دفن اواطلاعی در دست نیست، خدا رحمت کند که خداوند فرزند رشید و تنومندی به طایفه  دامغانی عطا فرمود که در راه خدمت به کشورش فداکاری و ایثارگری بجای گذارد.

 

سرود رفتـه باز آید که ناید

نسیمی از شیراز آید که ناید

سر آمـــد روزگار این فقیری

دگــر دانای راز آید که ناید

 

محمد حسن خان تهرانی

 

محمد حسن ا بن محمد حسین بیک ا بن محمد علی خان ا بن محمد خان دامغانی، مشهور به محمد حسن بیک تهرانی، او در سال (1189 ش) در تهران به دنیا آمد و در همان جا سکونت داشت او فرزند دوم محمد حسین بیک دامغانی بود. علوم قرآنی آن دوره را نزد ملا محمد علیها فراگرفت و آنگاه دروس ریاضی و نجوم را نزد اساتیدی مثل( حاج ملامیرزا محمد اندرمانی و حاج ملا هادی مدرسی) فراگرفت.

 

محمد حسن خان در تهران در محله ای از محلات مرکز شهر به نام دارالخلافه ناصری که محله اعیان نشین تهران قدیم بود سکونت داشت او همانند برادرش محمد قاسم خان تهرانی از موهای سیاه و چشمانی درشت که سپیدش زیادتر از تیرگیش بود زیبایی خاصی جلوه می کرد.بر خودار بود0

 

محمد حسن خان تهرانی هم یکی از افسران دارالخلافه به نام«صاحب منصب،) شجاع حکومت به شمار می رفت چون در عصر خود عنوان «فرمانروایی» نظام را عهده دار شد بعد از فوت دو برادرش شش دانگ قریه پرکوه را به تصرف درآورد ولی هرگز علاقه -ای به پرکوه نداشت و به این دیار مراجعت ننمود ولی اهالی منافع ملکی موروثی او را به تهران  می بردند از او دو فرزند به نامهای عالیه خانم و میرزا خان به یادگار مانده است که این دو نفر بعد از فوت پدرشان در پرکوه سکونت داشتند.

 

محمد حسن خان تهرانی از توانایی بیان و قدرت طبع و علم نجوم مهارت کافی داشت و این علم خدادادی را به برادرزاده اش که خیلی به او علاقه داشت  محمد سعید انتقال داد0  اموزش   محمد حسن خان این انسان فداکار در تهران در گذشت و در همان جا به خاک سپرده شد از محل دفن او اطلاعی در دست نیست.

 

مــن از نهـــــایت تاریکی

 

        و از نهـــــایت شب حرف می زنم

          اگـر به خانه ی من آمدی برای من

  ای مهــربان چراغ (شمع) بیاور

                                                             و یــک دریــــــچه که از   آن   
                                                                            

                     به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم                 

 

 

 

میرزا عبدا... تهرانی

 

 

میرزاعبدا..ا بن محمد حسین بیک ا بن محمد علی خان ا بن محمد خان دامغانی، مشهور به میرزا عبدا.بیک، در تهران متولد شد و در تهران زندگی می کرد او فرزند سوم پدرش به شمار می رفت.

تحصیلات مقدماتی را کسب نموده و آنگاه به خاطر نبوغ نظامی و تشکیلاتی وارد نظام و به عنوان «صاحب منصب» افسران جزء دارالخلافه همانند برادرانش خدمت می کرد.

 

میرزا عبدا..بیک، رفتاری مودبانه و با نزاکت و خلق و خوئی کاملا" آرام داشت او هم از قدی بلند و اندامی متناسب برخوردار بود.بعد از مرگ برادرش محمد حسن خان تهرانی فوت کرد و کلیه املاک موروثی خودرادرپرکوه به فرزندانش( محمد حسین، مهدی و، سارا خاتون) بخشید، آنها همانند پدرشان علاقه ای به آمدن به پرکوه از خود نشان ندادند لذابعداز فوت پدرشان در تاریخ«1290 پنجم جمادی الثانی» از دودانگ قریه پرکوه را به عموشان محمد حسن تهرانی فروختند و هر کدام (پانصد تومان) از وجه تومان ناصر شاهی دریافت داشتند..محل سکونت میرزا عبدا.. تهرانی در دارالخلافه ناصری بوده هیچ گونه اطلاعاتی از نحوه فوتشان در دست نیست محل فوت این ابرمرد ارزشمند در تهران بوده و در تهران هم مدفون شدند.

 

چون به واپس بنـــگرم در راه عمر                            از گزیران سایه ای بینم مثـال

     گویی اکنون زادم از مادر که نیست                            هیچ در ذکر من الا ذکــــر حال

آنچه عمر و زندگــــانی نام داشت                            باغم جان بود با انــدوه حـال

                       

 

            مولف در وصف آن یگانه می گوید....

 

تا کــــی به تمنای وصال تو یگانه                       اشکم شود از هر مژگان چون سیل روانه

 

 

میرزا خان

 

 

میرزا خان ا بن محمد حسن بیک تهرانی،برادر عالیه خانم،در تهران متولد شد و در همان جا رشد کرد تا اینکه به سن جوانی رسید باتفاق خواهرش کلیه اموال واملاک خود را در تهران فروختند و به پرکوه عزیمت کردند و برای همیشه در این قریه سکونت گزیدند.

 

میرزا خان با خواهر میرزاخانجان به نام سارا خاتون ازدواج کرد این باعث ماندن دائمی او در پرکوه شد از حاصل این ازدواج یک پسر به نام( میرزا آقا و دو دختر به نامهای خاور و حاجیه خانم) شدند.

 

میرزاخان،ذاتا"آدمی خوش رو،قوی بنیه،کاملا" جدی وسلحشورو مقاوم بودنداو همیشه خنجری با شال کمردر کمرش داشت وبه جرسر علاقه زیادی داشت و به قولی می گفتند پاتوقش در همین محل بود، او عمر کمی داشت و خیلی زودداردنیارا وداع گفتند.

 

سهم ملک آبی و خشکی برای میرزاخان مدارکی دردست نیست ولی همسرش سارا خاتون از ملک موروثی «خشکی ده پیمانه ویک سیر و 4 مثقال»بودازسهم آبی چیزی مشخص نبودوی به شغل دامداری مشغول بود دارای گاووگوسفند زیادی بودوازاین راه امر معاش می کردند، میرزاخان در پرکوه دار دنیا را وداع گفت و درتکیه پایین هم مدفون شد.

 

 

         مرگ من روزی مرا خواهد رسید                      در بهــاری روشن از امواج نور

          در زمستـان غبار آلود و دود                               یا خزانی خالی از فریاد و شور

 

 

میرزا خانجان

 

میرزا خانجان ا بن محمد قاسم خان ا بن محمد حسین بیک ا بن محمد علی خان ا بن محمد خان دامغانی، مشهور به محمد سعید، در سال (1209 ش) در پرکوه متولد شد که با تولد ایشان نام خانوادگی از تهرانی به پرکوهی تغییر یافت،اواز لحاظ زنده کردن تاریخ پیشینه اجدادمان واز جهت نفس تازه دمیدن به حال وآینده، بی شبهه بزرگترین و فعالترین فرد باتفاق همسرش در دامغانی ها بود0 زیرا دیگر نیاکان ما به پای اواز لحاظ علم نمی رسند فردی به بزرگی تاریخ که دریچه ای روشن را برای دامغانی ها تداعی کرد، او با شیوایی سخن و ادبیات ماندگارش یکی از درخشان ترین مفاخر دامغانی ها بوده است.

 

بی شک به سبب همین عظمت مقام او وهمسرش جایگاه  و مرتبت او در میان دامغانی ها ویژه است، دریغا شخص بدین بزرگی و مقام شرح حال و تاریخ زندگیش ناقص و مجهول است و آنچه بر ما معلوم است اندکی از بسیار می باشد. تولد این مرد علم و تقوی سالهای «آخر قرن 12 و آغاز قرن 13 ه ش» در قریه پرکوه باز گو می کنند.

 

محمد سعید، فردی مهربان با قلم با ادبیات ماهر زمان خود بوده است او توانست با استفاده از بلاغت معجزه آسا و شیوایی سخن خود بهره گیرد تا بتواند جایگاه دامغانی ها را در منطقه و ساری معتبر سازد. زبان از گفتن هر آنچه درباره او بگوید   قاصر است که پاسش بداریم این دردانه تاریخ ساز دامغانی  رااو از ابتدا نوجوانی به تحصیل علوم و تحقیق درباره ااسلام و عقاید مختلف علاقه نشان می داد برای همین منظور در سن 7 یا 8 سالگی از روستای پرکوه عزیمت نمود تا در تهران نزد عمویش محمد حسن خان تهرانی به تحصیل علم نوین بپردازد.

میرزا خانجان،در تهران زندگی جدیدی همراه با تحصیل علم ودانش در( دارالفنون )تجربه وافری نصیب خود کرده بود طوری که نویسنده چیره دست و نسبت به علم ریاضی و نجوم  وشعراطلاعات کافی ووافی کسب کرده بود. محمد سعید خان،بااطلاع از تاریخ نیاکان خود به سبب شوق وعلاقه وتربیت خانوادگی توانست آثار ادبیات زیادی از خود باقی بگذارد که بعضی از آنها را به تحریر و برخی دیگر را بازنویسی کردکه عبارتند از:

1-شاه نامه :  1جلد             2- مقتل   دو جلد            3- فرس نامه (از امراض حیوانات و روش در مان آنها بود)

4-یوسف ذلیخا 1 جلد            5-اختیارات:1جلد          6- سی فصل   یک جلد

7- هشت باب یک جلد            8- شیرویه   یک جلد      9- چهاردرویش  یک جلد                                             

 10- فلک المشمول   یک جلد      11- خواب نامه   یک جلد          12- تحفه المجالس  یک جلد                    

  13- مخزن اکتفا    یک جلد        14- معراج نامه   یک جلد            15- ذات المعاد   یک جلد (ادعیه های مختلف)                

16- دعا فتوها ت      17 - جلال العیون    یک جلد (شرح حال معصومین (ع) )          18- برهان الکافیه

19- سحر الجواهر       20- زیارت نامه بزرگواران                21- جام جهان نما  یک جلد                      

22- نجوم                             23- بازنویسی حافظ از خودش            24- ناسخ التواریخ و....      

محمد سعید نه تنهایکی از ارجمندترین سعیسدی است ،بلکه یکی از بزرگترین سخن سرایان عصر خود به شمار می رفت0در فریم از جهت شهرت کم نظیر بود و جاص و عام او را می شناختند ،

 

در بیرون از دودانگه هم عوام اگر ندانند خواص البتخ به بزرگی قدر او را پی برده اند0با این همه از احوال و شرح زندگانی این انسان بی نظیر چندان معلوماتی در دست نیست زیرا متاسفانهنسل گذشته و حال در ثبت احوال بزرگان خود به نهایت مسامحه و سهل انگاری ورزیده اند.چنان که کمتر کسی از بزرگان ما جزئیات زندگانیشان معلوم است و در باره محمد سعید به جایی رسیده است که حتی نام او هم به درستی ضبط نشده است.

 

مادامی که یاد مفهوم تعصب و غیرت ،نامی پر افتخار برای نسل اینده وجود داشته باشد برای همیشه نام محمد سعیدجاودانه خواهد بود.زیرا این حکیم دانشمند با این بهای گران خریدار احترام و محبت اینده سازان باید قرار گیرد.

(عشق را اغاز هست انجام نیست)

 

محمد سعید در حفظ جانب امانت هنگام نقل مطالب بکار بردن ان نهایت مهارت در وصف کتابهای خود کمال توانایی را از خودبروزمی دادند که متاسفانه هیچ کدام از کتابهای فوق به نسل حال نرسیده که کسب فیض کنند.او قدی متوسط،چهره ای گندمگون و چشمانی درشت  داشت اواهل منبر بوده و در ماه محرم از علم و دانش او اطرافیان بهره می جستند. میرزا خانجان درست است در پرکوه متولد شده ولی در سن نوجوانی به تهران  عزیمت کردودرآنجا سکونت داشت و در فضای علمی عمویش پرورش یافت و با توصیه عمویش که خیلی برایش ارزشمند بود با دختر عموی خود عالیه خانم ازدواج کردند  و بدین طریق شش دانگ املاک پرکوه به محمد سعید خان و همسرش عالیه خانم تعلق گرفت که هر ساله ازدرآمد ملک شخصی و موروثی خود اهالی که به تهران می فرستادند بهره می گرفتند به خاطر مشکلات زیاد اهالی پرکوه در خصوص ارسال محصول تملک ،اهالی پرکوه به تهران نماینده فرستادندکه پس ازمتقاعد شدن محمد سعید خان به دلایل ذیل محل سکونت خودرااز تهران به پرکوه انتخاب کرد.            

1-    صعب العبور بودن جاده دودانگه تا تهران

2-    حامی و پشتیبان اهالی در منطقه باشند (به خاطر نفوذ محمد سعید خان در حکومت مرکزی)

3-    طولانی بودن مسافت راه از دودانگه تا تهران

4-    ناامن بودن پایتخت (حکومت قاجار در حال انقراض بودند)

5-    دشواری سفر با اسب و قاطر از راههای کوهستانی

6-    وجود راهزنان در بین راهها

7-    اسرار مکرر بزرگان طوایف پرکوه به محمد سعید  

 

پیشنهاداهالی را محمد سعید خان به اطلاع همسرش عالیه خانم رساند که با مخالفت او روبرو شد پس از اصرار زیاد و سپری شدن زمان آنها کلیه اموال واملاک خودرادر تهران فروختند و با خرید سهمیه  پسرعمو ودختر عموها روانه پرکوه شدند در نتیجه میرزا خانجان به همراه تعدادی تفنگ چی و همسرش عالیه خانم و کلیه ی اسباب و اثاثیه و چندین اسب،قاطروشتر بابارش در( شش په) سکونت گزیدند «گویند چون دامغانی ها با لباس بلند سرداری و فاخر به تن وارد پرکوه شدندکه اها لی به همدیگر می گفتند: بلند قبادار آمدند» بعد از مدتی از شش په به حاجیکلاه اقامت همیشگی گزیدند.

 

میرزا خانجان و همسر با وقارش بارها و بارها مورد بی مهری اهالی قرار گرفتند طوری که عالیه خانم اعتراض خود را به همسرش اعلام کرده بود او در حفظ مالکیت موروثی خود بسیار کوشا و دقیق بودند و به هیچ عنوان از حق خود نمی گذاشت حتی بعضی از افراد که ادعای اینکه زمینها را خود آباد کردیم جواب می دادند که در برابر اسناد مالکیت رسمی کشورفروش نامه 1147 ه ق  1239 ه ق گواهی بخشداری دودانگه وعلمای اعظام دودانگه و مازندران کلیه ملحقات پرکوه اعم ازاراضی،شالیزاری،خشکه داری،مراتع،جنگلها،اشجار،احجار،توت و تلوار،از آن من است بنابراین هر نوع آبادی هم نیز جزء مالکیت محسوب می شود.

 

میرزا محمد سعیدبه تاریخ ( شهر جمادی  الثانی سال 1303 با متن و قفنامه شماره 223 در اوقاف استان مازندران شهرستان ساری تمامت دودانگه مشاع از کل شش دانگ املاک تصرفی پرکوه را وقف خامس آل عبا امام حسین «ع» را براولاد اناث خود به تفصیل مشخص کرده است و خمس آن را در جهت تعزیه امام «ع» و مطلق خیرات را در هر زمان و در هر مکان اولاد مصروف بدارند و چهار خمس دیگر را برای صرف معاش هر طبقه از اواناث کارسازی دارند. تولیت وقف را واگذار نموده مادام الحیوه بزوجه کریمه خود عالیه خانم و بعد ها به اولاد ذکور این وقف نامه با شماره 272 ثبت دفتر کل موقوفات اداره اوقاف ساری به تاریخ 16 عوتیل قوی ئیل 1298 مهر و امضا درج گردید. ثلث تمامت یکدانگ ازکل شش دانگه قریه موروثی پرکوه ازعمارات،جنگلها،مزارع،مراتع،کل مایتعلق بها و ثلث تمامت پانزده قفیز زمین رطبی مزروعی اتبیاعی شهیر به پلهم تازه واقع در مزارع امیرده برای تعزیه خامس آل عبا امام حسین «ع» که هر ساله منافع و محصول آن را اخذ و برای صرف ایام عاشورا و غیر عاشورا در تکیه پرکوه و..در صورت باقیمانده صرف اجرت ذاکر و تعمیر تکیه و غیر ذالک از امورات خیریه به تحویکه مصلحت اقتضا کند مصروف بدارند این وقف نامه با شماره 270 به تاریخ هفتم قوس قوی ئیل 1338 در اداره اوقاف ساری مهر و امضا و درج گردید.یادآوری می شود از کل شش دانگ پرکوه سه دانگ از آن عالیه خانم و سه دانگ از آن میرزا محمد سعید بوده است.خلاصه اینکه این مرد بزرگ و ناطق بی بدیل تنها که فقط همسرش یارو یاور او بود در دهه ی هفتم قرن    13) در سال 1320ق و1360ش) در 24 ذیحجه در  سن 58 سالگی در روستای دور افتاده پرکوه چشم از جهان فروبست تا کلیه ی املاک موروثی را به فرزندان خود محمود خان (20 ساله) و جعفر قلی خان (18 ساله) بسپارد و با قلبی آرام و جسمی خسته از زمانه خود پیکرش را بنا به سفارش او در شهر مقدس قم با خاک هم آغوش کردند.

 

روحش شاد و یادش جاویدان باد این اختر تابناک آسمان شعر و ادب

                                                                                                                                     

 

تو رفته ای یاد تو حضور خاطره هاست حضور                  یاد تو در دل مرور خاطرهاست

تو رفته ای غزل واره های ابی عشق                              نوشته  های جدار قبور خاطره هاست

تو رفته ای به فراسوی جاودانه شدن                                 این جایکاه بلندت عبور خاطره هاست

 

مولف می گوید.....

                                                          نام اور بود محمد سعید نامدار

                                                           نامش میرزا خانجان زاده جریر

                                                            درفقه و در حدیث به تحقیق نامدار

                                                           فرزند زمان است بدین طایفه افتخار

 

 

 

عالیه خانم

 

 

عالیه خانم بنت محمد حسن بیک تهرانی، در تهران متولد شد، دوران جوانی در همانجا زندگی کرد، تاریخ دقیق تولد او در دست نیست، او فداکار،ایثارگر،شجاع واز سواد کافی برخوردار بود وکاملا" پشتیبان همسرش در کلیه مشکلات محلی بود،افسوس عالیه خانم برای زمانش زود بود او بزرگتر از آنی بودکه درک شود و نامهربانی زمانش روبرو شد چراآدمهای بزرگ از لحاظ بینش همیشه اززمان خود جلوترند،طبیعی است انسانهایی که در تنگنای زمان واز آن تنگ تر عقاید خشک و بسته دوران خود دست و پا می زدند درک  نمی شوند او تابید و درخشش او پاکدامنی و صداقت او بود،افسوس که صد افسوس زمان با او نبود.

 

از شش دانگ قریه پرکوه دودانگ متعلق به خاندان عالیه خانم بود که بعد پدرش دودانگ برادرش میرزا عبدا.. بیک رااز فرزندانش خریداری نموده است و دودانگ باقیمانده از شش دانگ متعلق به همسرش میرزا خانجان بود بنابراین شش دانگ پرکوه از آن عالیه خانم و همسرش بود..او علاقه زیادی به اهل بیت «ع» داشت و تازمانیکه زنده بود اطعام دهی،احیای تعزیه خوانی را به نحو شایسته انجام می داد و بر همین اندیشه بود که در حیات خود از سهم سه دانگ املاک خود را در ماه جمادی الثانی 1333 به تحریر در اورد و با شماره دفتر ثبت اداره اوقاف ساری 268 به تاریخ 7 قوس 1338 ثبت و مهر گردید مبنی بر اینکه عشر املاک آن را وقف امام حسین « ع» نموده و نه عشر دیگر را وقف بر اولاد ذکور خود  و تولیت هر دو وقف را واگذار کرده به شوهرش میرزا محمد سعید و بعد از او به اولاد ذکور جهت مصارف تعزیه امام «ع» اجرت روضه خوانی، صرف زمان و مکان. متن وقف نامه عالیه خانم در اوقاف استان مازندران شهرستان ساری با شماره 960 ضبط گردید. قبل از ادامه از شرح زندگی نامه این بانوی تعریفی از وقف و اهداف این مهم را یادآور می شویم تا از حرکت خدا پسندانه این مادر بزرگوار بیشتر آشنا شویم.

 

«وقف عبارت است از حبس کردن مال،تصرف نکردن در آن و بخشیدن منفعت های حق استفاده از آن در راه خیر به عبارتی وقف به معنی نگاه داشتن دایمی اصل مال و بهره برداری از منافع آن برای خیرات است این عمل نیک با 14 قرن سابقه در اسلام ابتدا با توجه به حدیثی از پیامبر «ص» صدقه جاریه نام داشته است در حقیقت وقف بهترین یادگار و میراثی است که انسان از خود بر جای می گذارد 3 چیز است که خیر اخروی دارد:

1-    صدقه جاریه وقف که اجر و مزدش به او می رسد

2-    دانشی که پس از او مورد استفاده واقع می شود

3-    فرزند شایسته ای که خیررا در بر داشته باشد.

 

در هر صورت نفس وقف در فعالیتهای نیک و خیر و ادامه خدمات  به اشخاص و موسسه ها، سرپرستی اتیام، ضعفا، فقرا و مراقبت و توجه بر اوضاع و احوال آنان انکار ناپذیر است، علاوه بر این وقف در عرصه های تاسیس و مدیریت، مساجد، مدارس، آموزشگاهها، دانشگاهها، کتابخانه، درمانگاه هاو حتی آرامگاه ها نیز شرکت می کند. اهمیت وقف و دادن آن بر کسی پوشیده نیست چرا که در صورت وقف بودن املاک شخصی هر فرد اجباری است و ثواب دارد. موارد دیگری که عالیه خانم به خاطر وقف کردن املاک موروثی خود به آن اهمیت می داد تعزیه خوانی است برای اینکه بیشتر به موضوع تعزیه خوانی آشنا و توجه خاص عالیه خانم آشنا شویم یادآوری و توصیف موضوع تعزیه خوانی ضروری می باشد.

 

«تعزیه خوانی یا نمایش مذهبی»

 

 

قدیمی ترین جلوه ی نمایش در این خطه هم چون دیگر مناطق شمال جایگاه خاصی دارد، اجرای تعزیه و نمایش های مذهبی پس از دوره ی صفوی بوده است. مراسم آئینی، نمایش در سوگ شهادت حضرت علی «ع»، امام حسین «ع» و رویداد تاریخی کربلا باشد، زندیه به قدرت رسیدن علویان و سادات کیانی در شمال ایران گسترش یافت، شکل پیشرفته این نوع نمایش بازمانده از دوره ی صفوی است مناطق شمال البرز که درطول شکل گیری و ظهور مذهب شیعه به دلیل حکومت های قدرتمند و نارضایی آنان از مراکز مامن اصل سادات و طرفداران امام حسین«ع» بود، رفته رفته به یکی از مراکز بزرگ اجرای تعزیه و موسیقی مذهبی بدل شد، کلیه ی شهرها و روستاهای کوهپایه  و جلگه ای با دعوت از مجریان این مراسم یعنی تعزیه گردان جنوب البرز و مناطق مرکزی گوی سبقت را از یکدیگر ربودند و تکایا و مساجد بسیاری جهت اجرای تعزیه ایجاد شد. با این توصیف به اهمیت وقف و تعزیه خوانی می توان فهمید عالیه خانم هم در حیاتش وهم در فوتش علاقه ی وافری به خامس آل عبا امام حسین «ع» داشتند توصیه نمودند اولاد ذکور هیچ گاه دل از محبان اهل بیت«ع» نکشند در واقع چنین است خاندان سعیدی ها خالصانه مرید ائمه اطهار«ع» بوده و هستند و به این محبت عشق می ورزند.

 

عالیه خانم در مدت اقامت خود بعد از دوران جوانی در پرکوه زیاد راضی نبود ولی علاقه وافری در نگهداری ملک موروثی داشت و در جهت حفظ و حراست آن بسیار کوشا بود،او در تربیت فرزندانش جدا" مفید و موثر بود.همه آنها را به خاندان رسول اکرم«ص » وآلش علاقمند کرد.

 

عالیه خانم در پرکوه در گذشت و زمین بار دیگر درمرگش عزاپوش شد و آسمان در نبودش گریست تا با زحمت در خود جای دهد، بنا به سفارش که الحق حقش بود در سرزمین مقدس قم به خاک سپرده شد.

افسوس و صد افسوس که او از میان ما رفت تا تمام حسرتها باقی بماند.

  میروم خسته و افسرده و زار

    سوی مترلگه ویرانه ی خویش

به خدا می برم از دیار شما

    دل شوریده و دیوانه ی خویش

 

درد دل عالیه خانم  ..........

من تک درخت کویرم و تنها نشسته ام                                دل بر امید قطره باران بسته ام

دنیاکه پر شد همه جایش ز جنب و جوش                            من رشته امید ز هر جا گسسته ام

من یک گیاه کویرم و امیــــــــدوار                                      شاید خدا کند که از این بند رسته ام

توشی ز روزگار به کامم فرو نرفــــت                              هر لحظه نیش می خورد به جان خسته ام

بس بار رنج دو لا کــــــــرد پشت من                               یک لحظه از جفای زمانـــــه نرسته ام

من تک پرنـــــده نالانم و غمــــین                                       کسی می توان رهید ز بال شکسته ام

هر کس به رندکی به امید زنده است                                 لیکن من از همه جا دست شسته ام

باد گـــــرم بیابان لخت و عور                                              در انتظار فرشته رحمت نشسته ام

 

در سوگ و یادش مولف با صد افسوس می گوید......

مجروح و دل شکسته از جهان دیده ببستی

من عهد کردم که اگر قبرت را بدست آرم

   اول به سر قبر عزیزی چون تو بیایم

که گویمت در دیدار روحت شاد و خندانم