دهات هزار جریب((دودانگه))
((براساس کتاب تاریخ مازندران و استرآباد))
الف:الله
سر،علی آباد،ارزم،است میر محمد،اتینی،ایلال ،بلده،چارده
رودبار،چالود،دربیت و مزارع شمیرزاد، فتسک،فتسک آهنگر،فولا
محله،گاورد،گوهرده،گل خواران،هیکو،جاشم تنگسر، کلیم خواجه، کرکام، خرید،
خرم آباد،کیاد، کیت، کولی، یسرم، کلبدر، لالا که زمانی مرکز هزار جریب بود،
نوده، پایین ده، پاجی، پرده کلا، پرکنار، پرور، روشن آب، رودبارک، سلی،سنگ
چشم، سروک، شلمیک، سیاه دشت، سیاهوش کلاه، سرخه ده، تلارجیم، تهام، تن
بلا، ترازده، تیله بن، تیلک، رمز آباد، اوسر
بنافت: آهنگر کلاه، آیک سر، ای ساس، پلارک، پیشه کلاه،داود کلاه، گل گل، دروار، میرازده، نوده کلاه، سنکچال، شهر دشت، شهریار دره، سوته کلاه، طیقه کلاه، تقی آباد، وزملا، ولیک چال، اغوز گله، درزی کلاه،ذکیر کلاه،جمال الدین، کرکلاه،خلرت، سیه آباد، سیه کلاه، سیاه کوه، سواسره، تلوکاو، زنبینی ده، دومرکلاه،جعفر کلاه، کلیج کلاه، مرگاو، پاشاکلاه، پهمور، پره کوه، په پشت، تلارم،ولیگ بن، واودره،افراچال، انگپام،احمد آباد، دینه سر، استیله سر، گندلک، کرسم، کتروم، خشتشان، خوش رودبار، کرچا، میدان سر، مسکوبا، محمد آباد، ملاده، مرمتجی، پراه، پرچوا،ریسکت،سیرکام ،دامادکلاه، کوهنه ده ،دروار، میرازده،نوده کلاه،اغوزگله،ولیک چال،وزملا،
حاکم هزار جریب دودانگه میرزا ابراهیم خان مشهور به ابراهیم خان هزار جریبی یا ابراهیم دودانگه ای بود که بعد از فوت او دارای اش شامل، گوسفند 600 راس، گاو 800 راس، پول نقد نتوانستند معلوم کنند املاک او را یکصد و بیست هزار تومان قیمت زدند او دارای رمه و مادیان و اسب و اسباب خانه زیادی بود بعد از فوتش یک پسر 7-6
ماهه و دو دختر بود یکی زن محمد خان هزار جریبی و دیگری زن لطفعلی خان هزار جریبی شد.
محمد
علی بیک فرزند ارشد محمد خان دامغانی در تهران رشد کرد و همانند پدرش در
حکومت مرکزی صاحب منصب بود او در دوران 7 ساله اشرف افغانی و نادر شاه
بعنوان یک افسر عالی رتبه به کشور خدمت می کرد تا اینکه در سال (1147 ه ق )
به روستای پرکوه مراجعت کرده وروستای پرکوه را با ملتحقاتش اعم از اراضی،
شالیزاری (ا مرده و میدانسر و افراچال ) خشکه زاری، مراتع، جنگلها، اشجار و
احجار، توت و تلوارد و........را به
مبلغ 250 تومان خریداری کند تا سیمای حلالیت را برای همیشه در خاندان دامغانی زنده نگه دارند.
از
محمد علی خان دو فرزند پسر به نامهای محمد حسین بیک دامغانی و میرزا سعید
خان باقی ماند0 «زندگی میرزا سعید خان اطلاعاتی در دست نیست» ولی محمد
حسین بیک دامغانی کاملا" از منافع ملکی خود در پرکوه بهره برداری می کرد
تا اینکه درسال 1170 ه ق به خاطر شرارت بعضی از رعایا یعنی بار دوم یعنی
«1215 – 1211 ه ق » به خاطر اخلالگری ابراهیم خان هزار جریبی حاکم هزار
جریب دودانگه در زمان ناصرالدین شاه که عدم پرداخت منافع ملکی پرکوه را به
محمد حسین بیک دامغانی را داشتند مورد اعتراض کتبی از تهران قرار گرفتند
که در نتیجه برای هر دو مورد حکمی جداگانه برای والی استان مازندران صادر
شد که از آنها خواسته شد موظفند بدونه کم و کاست منافع ملکی تحویل محمد
حسین بیک دامغانی قرار گیرد و اخلالگران به شدت تنبیه شوند.
بعد از فوت محمد حسین بیک دامغانی کلیه اموال بخصوص ملک موروثی پرکوه به سه برادر بنامهای محمد قاسم خان تهرانی، محمد حسن خان تهرانی و میرزا عبداله تهرانی انتقال یافت و این برادران در حکومت مرکزی بعنوان افسران عالی رتبه مشغول خدمت بودند.
رفت آمد دو برادر« محمد قاسم خان ومحمد حسن خان به پرکوه بیشتر از میرزا عبداله بود تا اینکه محمد قاسم خان تهرانی با ازدواج در پرکوه و بدنیاامدن میرزا خانجان ارتباط اوبااهالی نزدیکتر شد ولی محل زندگی اوهنوز در تهران بود. در نتیجه فرزند اول او میرزا خانجان که موقع تحصیلش فرارسید توسط دایی او که در امامزاده علی
شلیlک زندگی می کرد به تهران برده شد او در تهران رشد کرد و در دارالفنون ادامه تحصیل داد.
میرزا
خانجان پس از ازدواج با دختر عمویش عالیه خانم از شش دانگ پرکوه چهار دانگ
به او تعلق گرفت و پس از مرگ عمویش میرزا عبداله از بچه هایش دودانگ دیگر
را خریداری کرد در نتیجه شش دانگ پرکوه متعلق به میرزا خانجان شد که اهالی
محل با گرفتن نماینده هر ساله از منافع محصولات ملکی را به تهران می بردند
تا اینکه با اسرار زیاد اهالی که بطور جامع در زندگینامه میرزا خانجان
آورده شد وازاینکه آنها چگونه به پرکوه عزیمت کردند و در محلی که امروز «
شش په» نام دارد سکنی گزیدند و پس از مدتی به« حاجیکلاه» که محل سکونت
سعیدی ها است کوچ کردند و از ان به بعد از تهرانی به خانوادگی پرکوهی تغییر
یافتند تا اینکه در زمان محمود خان و جعفر خان به خاطر نام پدرشان که محمد
سعید بود به سعیدی پرکوهی در ثبت احوال ساری به ثبت رسید.
در حال حاضر پس از ر ژیم پهلوی ودر جمهوری اسلامی ایران نام خانوادگی سعیدی پرکوهی، سعیدی وسعیدی فر به این خاندان اطلاق می گردد.
ویژگی های قومی
خاندان
سعیدی جزء با سابقه ترین نژاد قدیمی ایران در مازندران و دودانگه به شمار
می روند به دلیل روحیه نظامی در گذشته مقاومت و ایستادگی در کوه و دشت و
انس با طبیعت از ویژگی های خاصی برخوردارند
روحیه سلحشوری و مبارزه در
مقابل سختی ها و زیر بار نرفتن زور و تعدی ازخصایص بارز سعیدیها بوده و می
باشد به همین دلیل برای حفظ فرهنگ و آداب و سنن خود که از ارزشهای ملی و
مذهبی آنها محسوب می شود تلاش فراوان می کنند متاسفانه نسل جوان سعیدی
آگاهی دقیقی از مبارزات وطن پرستانه و سابقه
تاریخی این خاندان بزرگ
ندارند
بنابراین باید بیشتر تلاش و کوشش نمایند تا از حقایق و واقعیتهای سیاسی ،
اجتماعی ، فرهنگی ، علمی ، مذهبی ، ورزشی و...گذشتگان بی بهره نباشند.
خاندان
سعیدی حدود 177 سال یعنی از دوره ی شاه صفی صفوی(1038 هجری . قمری) تا
دوره محمد شاه قاجار(1250 هجری . قمری) در تهران زندگی می کردند و حدود
184سال یعنی از سال(1251 هجری . قمری)تا حال) در پرکوه سکونت دارند.
اخلاق و عادات:
سعیدیها خصوصا" زنان به نظافت و پاکی اهمیت فوق العاده ای می دهند بطوری که هر تازه واردی حتی کوچکترین (از لحاظ سن) خانه آنها وارد شود احساس راحتی و آرامش زایدالوصفی می کند.
دیگر
خصوصیات اخلاقی بر جسته این طایفه مهمان دوستی و مهمان نوازی می باشد به
قول و قراری که می بندند اهمیت داده برای آن احترام قائلند ، آنها علاقه
زیادی به زادگاه اصلی خود(دامغان ، تهران ، پرکوه و ساری) دارند چون علاقه
به سرزمین نیاکان و وفاداری نسبت به آن در فرد فرد سعیدیها احساس می شود و
مطمئنا" این احساس لطیف به صورت موروثی از گذشتگان به جوانان نیز منتقل
شده است. سعیدیها از گذشته به پهلوانی علاقه زیادی داشتند تا آنجا که در
عروسی ها کشتی پهلوانی مرسوم بود آنان با این کار روحیه سلحشوری خود را حفظ
می کردند امروز هم کشتی و فوتبال جزء ورزشهای مورد علاقه جوانان سعیدی
میباشد شکار و سوارکاری از تفریحات پسندیده و سالم گذشته و حال این طایفه
محسوب می شود.
نقش زنان سعیدی:
زن
این فرشته پاک و معصوم و سمبل مهربانی و وفا و ایثار که تمام انبیاء و
مردان بزرگ تاریخ در دامن پاکش پرورش یافته اند در بین خانواده سعیدیها از
موقعیت و جایگاه وپزه ای برخوردارند0زنان سعیدی یاران با وفا در زندگی در
شرایط سخت برای همسرانشان در منزل یار و مادری فداکار و در امرار معاش
پشتوانه ای استوار برای مرد خانواده هستند.
زنان سعیدی در همه ی زمینه
های اجتماعی ، فرهنگی و... فعالیت دارند غالبا" از سواد دانشگاهی بر
خوردارند فرزندان آنان امروزه در اکثر شهرهای کشور مشغول به کارند صداقت در
عملکرد ، حسن مسئولیت پذیری ، وسعت دید فرزندان در هر مرحله از خدمت مایه
افتخار و سربلندی سعیدیهاست و این افتخار بزرگی در کارنامه آنان به حساب می
آید که همه و همه در دامن پاک مادران عفیف و مهربان سعیدی پرورش یافته
اند.
چه خوب گفته اند که: مسائل جدی حیات خارج از قلب و احساس انسان
می گذرد اگر قرار باشد روز تحولی در جامعه وجود آید بایستی نقطه حرکت آن
خانواده باشد برای من مشکل است که تصور کنم خانه ای که در آن زن یا مادری
منور الفکر و بیدار نباشد نمی تواند نقش جدی در تحولات اجتماعی داشته باشد
زیرا معتقدم که در هر جامعه ای زنان از عوامل مهم پیشرفت مسائل اجتماعی ،
سیاسی ،و حتی اقتصادی هستند و این تحول زنان سعیدی در خاندان آنها وجود
داشته و قابل لمس است.
- ارزش واژه« شان» :
هیچ چیز در ایران در گذشته به اندازه واژه« شان» مورد اعتنا و اعتبار نبود در عین حالی که خیلی هم ارزان به دست می آمد. این کلمه که گویی پایگاه اجتماعی انسان را مشخص می ساخت به همراه خود حرمت ، شرافت ، نجابت ، معرفت و ثروت را نیز می آورد گر چه آداب دانی ایرانیها می تواند ضرب المثل باشد ولی ارزش اخلاقیات و فرهنگ یک شخص ارتباطی به شان او ندارد.
تقریبا" هر ایرانی ، لقب یا پیشوندی بر اسمش دارد کمتر کسی است که نام خانوادگی داشته باشد تااز نسلی به نسل دیگر منتقل شود بی تردید ده درصد مردان ایرانی نامشان«علی» است و احتمالا" در همین حدود هم حسن و حسین نامیده می شوند و تعداد زیادی هم از ترکیب این دو نام چون حسینعلی و با ترکیبهای دیگر استفاده می کنند.
خان ، لقبی است که از طرف حکومت وقت به کسی اعطا می شد و در کشور متداول و معمولی بود قبلا" این لقب به کسی اعطامی شدکه صاحب منصبی در دستگاه حکومت بود اما وقتی که فرزندان آنان وارث و مدعی آن شدند ایران خانهای زیادی پیدا کرده است.
بعضی مقامات والای دولتی را نیز جناب عالی خطاب می کردند گاه حاکم می بایست توانایی یک طبیب را در معالجه بیماران ، تصدیق و عنوان علمی او را تایید می کرد در این تصدیق اغلب اشاره می شود که دارنده آن از لحاظ مهارت ، هوش و دانایی چیزی از ابوعلی سینا ، افلاطون و بقراط کمتر نداند. طبیب های جوانی که تازه وارد خدمت می شوند در تلاش بسیار برای به دست آوردن چنین شهادتنامه ای هستند اما معمولی ترین نام برای آنان که در کارهای دارو و طبابت هستند حکیم بود گر چه اخیرا" واژه فرانسوی«دکتر» را عده ای ترجیح می دهند ایرانی های اصیل ، طبیبان طراز اول خود را«حکیم باشی»می گفتند که شان بالاتری بیابند.
از القاب معتبر و مهم در ایران در گذشته «ملک» و«دوله» است که اولی به معنای «کشور» و دومی به معنای «دولت» است. مثلا" لقب امین الملک یعنی وفادار و مورد اعتماد کشور و امین الدوله یعنی وفادار و مورد اعتماد دولت. به طور کلی«دوله» اعتباری بیشتر از «ملک» در گذشته داشته است و والاتر بود.
مشکل نامه نگاری در این بود که باید عناوین و کلمات پر طمطراق در آن به کار رود. جالب آن است که هیچ کس از این همه عبارات اغرق آمیز و افراطی اظهار نارضایتی و خستگی نمی کرد شاید بیشتر آنها نامفهوم و بی معنی باشند ولی جای خود را در روابط اجتماعی ایران به خوبی حفظ کرده اند. آنقدر این واژه ها در مناسبات تجارتی ،سیاسی و اجتماعی به صورت عادی جا افتاده اند که خواننده به سرعت آنها را مرور می کند در عین حال که باید در مکاتبات وجود داشته باشد. نسبت به آنان بی اعتنایی هم می شود. مثلا" یک نامه به این ترتیب آغاز میشد:
«خدمت جناب مستکاب، قدسی القاب، مالک الرقاب، قمررکاب،اعلم العلماء، افضل الحکما،اکمل الفضل
نوشتن
نامه های فارسی در گذشته علاوه بر آنکه وقت زیادی می گرفت شخص باید رعایت
آداب و اصول و تشریفات را می دانست و بر ادب فارسی بیش از حد معمول مسلط
باشد به این لحاظ عده ای به کتابت نامه های دیگران اشتغال داشتند که به
آنها «میرزا» می گفتند بنابراین اگر «میرزا» قبل از نام کسی باشد یا کاتب
بود یا معلم و اگر«میرزا» پس از نام ذکر شود وابسته به درباربود مثلا"
«میرزا حسنعلی» کاتب است ولی«حسنعلی میرزا» گاهی به نایب السلطنه هم اطلاق
می شد،کاتبین معمولا" بر زمین می نشینند کاغذ را در دست چپ می گرفتند و با
قلم نی می نوشتند. مرکب را خود می ساختند و مقراض مخصوص با خود داشتند که
حواشی کاغذ را با آنان می آراستند.
شرائط خدمت در داراخلاخه در زمان صفوی و قاجار و جایگاه دامغانیها در دربار
از اینکه این بحث در کتاب گنجانده شد دلیل اینکه جایگاه دامغانیها در دوران صفوی و قاجار مشخص گردد و از اینکه به معرفی ارتش پادشاهان گذشته اشاره می شود چون دامغانی به جز محمد خان دامغانی بقیه افراد در ارتش دوران صفوی و قاجار مشغول خدمت بودند. محمد خان سر سلسله دامغانی به شغل مامور وصول مالیات و پیگیری هدایای خالصجات مشغول بودند ولی بعد از او فرزندانش در امور نظامی مشغول انجام وظیفه بودند برای اینکه این جایگاه مشخص شود ابتدا ساختار ارتش دوره صفوی را ترسیم خواهیم کرد.
ارتش دوره ی صفوی از (907 – 1135 ه ق )
تعدادسوار بومی 000/60 نفر بودندکه سران آنهااز هفت تیره بزرگ شامل،شاملو،تلکو،استاجلو،ذوالقدر،افشار،قاجاروبهارلو برگزیده شده بودند که به قزلباش معروف بودندچون کلاه انها «سرخ سر» بود. قزلباشها جایگاه خود را در سپاه ایران از پدران خودبه ارث می بردند یا از سوی شاهان صفوی بدین جایگاه سرافراز می شدند و پیوند «بیک» به نامشان افزوده می شد شواهد این را نشان می دهد که محمد علی بیک و برادرش سعیدخان جزء قزلباشها بودند که به فنون نظامی مهارت داشتند و قزلباشها تعداد آنها 000/20 هزارسواره و 000/12 هزارپیاده ازسربازان که به انها شاهسون می نامیدند0
سازماندهی ارتش صفوی
الف: سواران که خود به سه دسته تقسیم می شدند که شامل
1
1-قزلباشها(که درقسمت بالا توضیح داده شد)
2-قوللر،
که از غلامان گرجی وارمنی،چرکسی وداغستانی پدید می آمد این غلامان را از
کودکی به دربار می آوردند و برای جان بازی در راه شاه پرورش می دادند و مزد
آنان از خزانه دولتی پرداخت می گردید و تعداد آنها 000 15 هزار بود.جنگ
افزارشان تیر و کمان و شمشیر و تبر و تفنگ فتیله ای بود و فرمانده این دسته
را «قوللر آقاسی» می نامیدند.
3
-قورچیلر،که نگهبانان یا گارد ویژه شاهان صفوی بودند و فرمانده آنان را«قورچی باشی»می نامیدند
پیادگان
این
دسته از سپاهیان را در زمان صفویان «تفنگچی لر» می نامیدند و اینان
همانهایی هستند که توسط برادران شرلی به شیوه ارتش نوین اروپا آموزش دیده و
پرورش یافته بودند که تعداد آنها 000/20 هزارش بود. سرداران این دسته را
«تفنگچی لر باشی» یا «تفنگچی آقاسی» می گفتند و جنگ افزارشان شمشیر و خنجر و
تفنگ های فتیله چی ساخت کارخانه های اصفهان بود و بهترین تفنگچیان ایران
در زمان شاه عباس تفنگچیان مازندران بودند .
توپ چیلر
شمار این دسته نزدیک به 000/4 هزارنفر بود و توپ هایشان نزدیک به 500 عراده بود .
نسقچیلو،این
دسته برای نگاهداری سامان کارهای سپاهیان به راهداری و راهیابی به هنگام
اردوکشی بودند فرمانده این دسته را «نسقچیلو باشی» می نامیدند.
وزارت در بار اعظم (ناصری
الف، این وزارت خانه شامل چند قسمت بوده که….
v خلوت همایون
v صندوقخانه و رختدارخانه
اطباء خاصه (حکیم باشی نظام – دندانساز)
v فراشخانه خلوت همایون
v قهوه خانه مبارکه
ü تفنگداران خاصه
ü اطاق موز
ب،اداره دارالنظاره و اداره همایونی، مجموعه ای از ادارات این وزارتخانه شامل.....
ü
0 اداره خزانه
ü اداره آبدارخانه و سقاخانه
ü اداره ضرابخانه
ü اداره صرف جیب مبارک!!
ü اداره چراغ گاز و الکتریسیته
ü اداره گهرکخانه
ü اداره غلات
ü اداره حکومت و تولیت زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم (ع)
ü اداره شتر خانه و قاطر خانه
ü اداره سواره دیوانی- اداره قراسورانی (عهده دار حفظ امنیت راهها و طرق ارتباطیه و دهستانها بودند
ü اداره ایلات
ü اداره بنا خانه و فخار خانه 14- اداره راههای شوش
ج،ایشیک خانشامل :ایشیک آقاسی باشی،نایبان،سیاولان
د،کشیک خانشامل کشیک چی باشی،غلام حضورویوزباشیان
یادآوری:محمودحسین
بیک دامغانی که به عنوان غلام حضوردر دوره ناصرالدین شاه به شغل غلام
حضورانجام وظیفه می کردند (غلام حضور یعنی مقدم السفراء یا رئیس تشریفات
سلطنتی)
2- فرزندان محمد حسین بیک دامغانی یعنی محمد حسن تهرانی،محمد قاسم تهرانی وعبدالله تهرانی بعنوان صاحب منصب دردارالخلافه انجام وظیفه می کردند.
ه،فراشخانه -سرایدارخانه ونسقچی
خانه که این سازمان مشتمل o نایبان: مرکب از11نایب اول،18نایب دوم
و14نایب دوم. o قاپوچی باشی و قاپوچیان و سرایدار خانه. o
نسقخانه: که فراشان سرخ پوش و دژخیمان و میرغضبان و مامورین شکنجه زیر
فرمان او بودند.
شرایط پذیرش سربازی:
اشجاص پادار به سربازی می رفتند. پادار کسانی بودندکه درمحل بنیچه دارای خانه،ملک مزروعی،باغ،بنه رعیتی،حشم وامثال آنها باشند).
اگر فردی به خدمت سربازی می رفت وزارت مالیه از محل زادگاه سربازپول یا جنس تحویل می گرفت وبه خانواده سرباز داده می شد.
بنیچه
یعنی صورت تقسیم مالیات هر ده،مالیات وعوارضی که به دهقانان تعلق می
گرفت،سابقا" مالیات هر ده رایک قلم معین می کردندوروستائیان منبع معین
شدرامیان خودسرشکن می کردندو کسی که پولهاراجمع آوری می کرد صاحب بنیچه
نامیده می شد در سال 1304 به موجب قانون مدت خدمت سربازی 25 سال شامل سه
دوره بود.
v دوره خدمت نظامی به مدت6سال(دوسال اول تحت السلاح و4سال بعد احتیاطی
v دوره ذخیره به مدت13سال(6سال اول ذخیره مقدم و 7سال بعد ذخیره تالی
v دوره پاسبانی
v به مدت 6سال
آشنایی با واژه های وزارتخانه – شغل و نظامی
Ø صدر اعظم = نخست وزیر
Ø والی = استاندار
Ø وزیر مختار = سفیران
Ø کمسیری = کلانتری
دارالحکومه = حاکم یک شهر – فرماندار
Ø نظمیه = شهربانی یارغوچی = بازپرس
قراوخانه = پاسگاه
Ø عدلیه = دادگستر
Ø یار غرچی--بازپرس
Ø صاحب دیوان = ناظر خزانه و مالیه دولت
Ø بلدیه = شهرداری
Ø
بیک = بزرگ – امیر عنوانی که به شاهزادگان، امیران و فرمانده سپاه یا سران قبیله داده می شد Ø بتیکچی = مامور وصول مالیات
Ø دارالخلافه = سرای خلیفه – مرکز خلافت
Ø خاندان = خانواده - دودمان
Ø دارالسلطنه = محل خدمت پادشاهان
Ø دیوان بیگی = مامور مخصوص اجرای احکام و قوانین
دیوان استیفاء = اداره یا محلی که مالیاتها و درآمد ها در آن جمع آوری می شد
Ø قوزخانه = اتاق مهمات و توپخانه بود
Ø غلام رکاب = فرمانده هر 400 سوار بوده که گارد پادشاه و ولیعهد محسوب می شد
Ø غلام حضور= مقدم السفراء یا رئیس تشریفات سلطنتی به غلام پیشخدمت هم مشهور بودند. Ø یوز باشیان = فرمانده هر 100 سوار را می گفتند
Ø فراشباشی = مسئول امور حقوقی
Ø داروغه = رئیس پاسبانان
Ø وزارت الطباعات = بررسی روزنامه ها – وزیر ارشاد
Ø وزارتخانه عدلیه = دادگستری
Ø وزارت روحانیون و اوقاف = وزارت حج و اوقاف
Ø اینسپکتور = بازرس کل ارتش
وزارتخانه چاپارخانه = وزارت پست و تلگراف
Ø وزات جلیله خارجه = وزارت خارجه
Ø وزارت حالیه = وزارت دارایی
Ø خان = رئیس – امیر – رئیس ایل یا طایفه
واژگان نظامی
امیر = فرمانده
امیر نظام = فرمانده کل قوای نظامی
o امیر تومان = بالاتر سر تیپی
یاور = سرگرد
o امیر نظامه = فرمانده نیرو ها
o اعظم = فرمانده کل نیروی نظامی
سلطان = سروان
o یوز باشی = ارقشون نامنظم صاحب منصب بالاتر از پنجاه باشی و پائین تر از پانصد باشی به فرمانده یک گروه صد نفره
o میر پنج، میر پنجه، امیر پنجه = صاحب منصبی بالاتر از مین باشی یا سر تیپ و پائین تر از مین باشی یا سرتیپ و پایین تر از امیر تومان – فر مانده پنج فوج
o ور خانه ، غورخانه = فشنگ و دیگر مواد لازم برای پر کردن اسلحه – ذخیره مهمات – انبار اسلحه و مهمات – اسلحه خانه
o میر تومان = صاحب مرتبه ای بالاتر از میر پنجه و پایین تر از امیر نویان .
o امیر نویان = صاحب بالاترین مرتبه ی نظامی ، بالا تر از امیر تومان .
o کرنیل = سرهنگ
o میجر جنرال = سرلشگر
o میجر = سرگرد
o کاتپین = سروان
o
احتیاط = نیروی آماده ، فرد ذخیره جهت ورود به خدمت نظام در صورت ضرورت
.
o بنیچه = تعهد اهالی هر ناحیه روستایی به آماده کردن و فرستادن عده ای سرباز برای خدمت در قشون دولتی .
o
پاوارانه = در نظام بنیچه پول یا جنسی که اهلی ده به فرد واجد خدمت
سربازی می پرداختند تا وی را به قبول سربازی راضی نمایند .
آشنایی با اوزان و نوع مالیاتها در زمان قدیم
دلیل
مطرح کردن نوع مالیات و اوزانها،به خاطرآشنایی ازنوع مالیاتی که درزمان
قدیم مردم دادوستدمیکردندوهمین که ازنوع اوزان بخاطرسهمیه تعیین شده
زمینهای آبی وخشکی که به وارثین تعلق می گرفت مطلع
شوند.
مقیاس و اوزان
یک خروار مساوی است با : صد من یا 400 چارک یا 300 کیلو گرم یا 400 سیر یا 64000 مثقال
یک من مساوی است با : 4 چارک یا 40 سیر یا 640 مثقال یا 3 کیلو گرم
یک چارک مساوی است با : 10 سیر یا 160 مثقال یا 4/742 گرم
یک سیر مساوی است با : 16 مثقال یا 42/74 گرم
یک مثقال مساوی است با : 64/4 گرم یا 24 نخود
یک نخود مساوی است با : 1923/0 گرم یا 4 گندم
یک ری مساوی است با : 4 من یا 40 چارک یا 2560 مثقال یا 8784/11 کیلو گرم
یک من شاهی مساوی است با : 1280 مثقال یا دو من یا 9392/5 کیلوگرم
یک پوط مساوی است با : 5/5 من یا 3520 مثقال یا 2328/16 کیلو گرم
یک قیراط مساوی است با : 9/205 گرم
یک من سقط مساوی است با : 640 مثقال یا 9696/2 کیلو گرم یا چارک یا 40 سیر
هر مایل مساوی است با : 344/1609 متر است
هر فرند مساوی است با : 5 سیر و نیم ( فرند از اجزای پوط است )
هر پوط مساوی است با : 40 پوند
من لطر مساوی است با : 55سیر
قیمت پوط مساوی است با : 6 قرآن و ده شاهی
هر تبریز مساوی است با : 300 کیلو گرم
هر عشر مساوی است با : یک دهم محصول
« انواع ما لیات »
v مال و جهات :
0 مالیات مستمر
v عوارض حکمی وغیرحکمی : عوارضی که به موجب حکم یا جز آن وضع می شد
v متعلا : مالیات مخصوص پذیرایی سفرا و دیگران
v چوپان بیگی : از دامداران برای استفاده از مراتع
v نتیجه: مالیات در آمد افراد
v پیشکش : به نفع شاه و کارکنان دولتی« هدایا »
v املاک خاصه : ملکهای مخصوص شاهان،درباریان،صاحب منصبها
v خانه شمار : مالیات خانه
v احداث : ابداعات و اختراعات
v رسم الوزاره : حق العمل وزیر
v شکار : مالیات شکار
v آلام: راهنمایانی که مجبور بودند بدون گرفتن مزد بماموران حکومت خدمت کنند و آنانرا از دهی به ده دیگر رهنمون میکردند
v ساوری : هدیه
v مشتلق: عوارضی که در مواقع مخصوص مانند رساندن خبر خوش از مردم می گرفتند .
تبدیل تاریخ هجری قمری به هجری شمسی و بالعکس:
پژوهشگران مسایل تاریخی همواره در مطالعات اسناد و مدارک تاریخی با تاریخ گذاری هایی مواجه می شوند که تاریخ گذارها بر اساس تقویم های رایج زمان هر کشور ثبت شده اند محاسبه می کنند تقویم رسمی کشورمان هجری شمسی بر پایه تقویم جلالی است که با روش نحوه تبدیل سالها جهت آگاهی بیشتر از تاریخهای هجری قمری و هجری شمسی که در کتاب آمده است تا خوانندگان بتوانند به راحتی تطبیق دهند و مقایسه داشته باشند.
تبدیل سال هجری قمری به هجری شمسی
1-
-1 سال هجری قمری مورد نظر را در عدد 11 ضرب می کنیم
2- حاصل ضرب را بر عدد 365 تقسیم می کنیم
3- نتیجه ی به دست آمده را از سال قمری مورد نظر کم می کنیم سال به دست آمده سال هجری شمسی است.
مثال: سال 1368 هجری قمری برابر با کدام سال هجری شمسی است؟
13948 = 11 × 1368 (1
38 = 365 ÷ 13948 (2
1230 = 38 + 1268 (3
بنابراین سال 1368 هجری قمری برابر است با سال 1230 هجری شمسی
روش تبدیل سال هجری شمسی به سال هجری قمری
1) روش تبدیل سال هجری شمسی به سال هجری قمری
2) حاصل ضرب را بر عدد 354 تقسیم می کنیم
3) عدد به دست آمده را به سال شمسی اضافه می کنیم
مثال: سال 1320 هجری شمسی برابر با کدام سال هجری قمری است؟
14520 = 11 × 1320 (1
41 = 345 ÷ 14520 (2
1361 = 41 + 1320 ( 3بنابراین سال 1320 هجری شمسی برابر است با سال 1361 هجری قمری
اسامی فرهنگیان خاندان سعیدی
نام و نام خانوادگی
سمتهایی که داشتند
حاج لطف ا... سعیدی
دبیر دبیرستان
حاج پرویز سعیدی فر
کارشناس حسابداری دراستان وشهرستان بهشهر،مدیر مدارس مدیرزندانها،مدرس زندانها،دبیرراهنمایی
نصرت ا... سعیدی
کارشناس حسابداری ، دبیر مدارس
حاج جعفر سعیدی
مدیرومعاون
ودبیر مدارس ابتدایی وراهنمایی،کارشناس ومدرس ضمن خدمت کشور- استان
وساری،کارشناس فعالیتهایی گروهی واردوئ کشوری واستان ونواحی 1و2،کارشناس
بهداشت مدارس،کارشناس کانونهای فرهنگی وتربیتی،کارشناس سازمان دانش آموزی
کشور- استان و ساری1و2،،مدرس اردوی کشوری و استان،مسئول اردووکانون
محمود (ناصر)سعیدی
مدیرودبیر مدارس
منصور سعیدی
مدیرودبیرمدارس ابتدائی و راهنمایی،مسئول شرکت تعاونی دردودانگه
مرصع سعیدی
مدیرودبیر مدارس
حاجیه ایران سعیدی
سپاهی دانش دوره 20ومعلم ابتدایئ،بعدازانقلاب انصراف دادند)
داریوش سعیدی فر
دبیر راهنمایی و متوسطه
رضا سعیدی فر
مدیرودبیر ابتدایی وراهنمایی،کارشناس تکنولوژی دراداره کل استان
شهین سعیدی
معلم مدارس
فاطمه سعیدی
دبیر راهنمایی
محمد قاسم سعیدی
مدیرودبیر مدارس دبیرستان،مشاوردبیرستان-
توران سعیدی
معلم مدارس (بعدا"انصراف داند)
مصومه(آتوسا)سعیدی فر
دبیر مدارس
قبرستان پرکوه
دراین دنیا،هم شان و همتایی کجادارد قبرستان چونکه یکجا اکثر خاندان سعیدی دار دقبرستا
نورچشمان،خاندان
گذشته و حالمان میرزاعبدا.غلامرضا، خانجان، و غلامعباس دارد قبرستان
نورچشمان،خاندان گذشته و حالمان میرزاعبدا.غلامرضا، خانجان، و غلامعباس دارد قبرستان
همدم دلدادگان ومحرم راز شمس،شوکت،زیور،افضل بنگر چه ها دارد قبرستان
حاصل عمرخاندان ما،همه دریک جا مثل مشهدی میرزاآقا،اکبردایی،محمدعمو دارد قبرستان
درنظرآیدزمین برچرخ سنگینی کند بسکه خاکش گوهری چون عطا خانوحسن خان دارد قبرستان
گرچه تاریک است ودرظاهرندارد چراغی وجودمحمودخان وجعفرخان،نوروصفا دارد قبرستان
رازها گوید به گوش شب دراینجا کهشان رمزهاازخلقت ارض و سما دارد قبرستان
سایه ها نجوا کنان،برمدفن طایفه ها جوانانی چون میرزا احمد،بابخان مسعود و علیخان با عزا دارد قبرستان
فاتحه خوانند هرکس ازاینجا بگذرد درسکوتش ناله وگریه ها،برای پیروجوان دارد قبرستان
صاحب آن همه گفتاروسخن ها امروز سائل،فاتحه ویاسین هستنددرقبرستان
فامیلان،یادعزیزان درشبهای جمعه بکنند دل بی دوست دل غمگین است درقبرستان
ببیننداین بسترآخرت را،عبرت گیرند هرکه راچشم حقیقت بین است درقبرستان
هرکه باشی وهرجاکه برسی اخرین منزل هستی این است در قبرستان
آدمی هرچه توانگروغنی باشد چون بدین نقطه رسدمسکین است درقبرستان
خرم آن کس که دراین محنت گاه خاطری راسبب تسکین است درقبرستان
یاد محمدسعید،آقاجان،میرزاخان؛عالیه خانم چونکه آینه ای ازگذشته وحالند درقبرستان
یادکنیدازمیرزاعلی،چنگیز واصغروفریده واقدس و علی فاتحه خوانید از غربت آنان در قبرستا ن
یادعزیزانی چون عباسخان وحاج لطف ا.ومیرزا اسماعیل جایشان خالیست درکنار طایفه درقبرستا ن
ای که برباغ ادب،چون بلبلی پروازکن بروآرامگاه هفت تن یاد ی ازخانم سلطان کن
خداوندا،خداوندا،به فریاددلمان رس کس بی کس،تویی مانده ایم بی کس
همه گویندکه تنهایی عالم غریبی داره خدایا،تو برس برحاجت مابی کس
ارواحهم و لقهم منک رضوانا" و اسکن الیهم من رحمتک ما تصل به وحدتهم و تونس به وحشتهم انک علی کل شی قدیر
بارالها،
زمین را از پهلوها شان تهی کن، و روانشان را به درگاه رحمت خود بالا ببر و
رضوان و خشنودی خود با آنها برخورد فرما و از رحمت بی کرانت همنشین ایشان
ساز، تا تنهایی آنرا بدان پیوند فرمایی و ترس و وحشت آنان را با آرامش به
انس مبدل فرمایی که تو بر هر چیز قادر و توانایی.
خدمات عام المنفعه سعیدی در پرکوه
شرح موارد اهدایی یا خدمات ارزنده
اهداء کنندگان_اهداء کننده
ساخت وتکمیل تکیه پائین بعداز احداث«اولین بار»
محمودخان سعیدی جعفرخان سعیدی
راه اندازی مکتب خانه به تفکیک دختر وپسر
جعفرخان سعیدی
تعیین محدوده روستای پرکوه وثبت قانونی آن
جعفرخان سعیدی
اطعام دهی درروز تاسوعادرپرکوه وافراچال درگذشته
محمودخان سعیدی
اطعام دهی درروز عاشورادرپرکوه درگذشته
جعفرخان سعیدی
سرپرستی ازبی سرپرستان،درمان بیماران وتامین هزینه عروسی برای مستمندان
جعفرخان سعیدی
انجام امورکفن ودفن وانجام مسائل شرعی وصیت نامه درگذشته وحال
جعفرخان سعیدی خانجان سعیدی
انجام کلیه ی امور اجتماعی،عمرانی،بهداشتی ودرمانی درزمان گذشته
جعفرخان سعیدی
انجام کلیه ی امور اجتماعی،عمرانی،بهداشتی ودرمانی
عباسخان سعیدی خانجان سعیدی
اهداء زمین برای احداث تکیه بالا پرکوه
غلامعلی جان پدرمرحوم خانم سلطان سعیدی
ساخت وتامین امکانات مدرسه
عباسخان سعیدی ،حاج لطف ا... سعیدی ، خانجان سعیدی
اهداء زمین جهت احداث مدرسه
حاج لطف ا... سعیدی ، خانجان سعیدی
تامین کلیه ی مایحتاج تکیه پائین درگذشته (فرش،ظروف...)
خاندان سعیدی
تعمیر باردوم تکیه پائین
میرزااسمعیل سعیدی
احداث بنای جدیدتکیه پائین بعدازانقلاب
میرزااسمعیل سعیدی ، غلام عبدی
اهداء جاده بطرف امام زاده محمد
خانم سلطان سعیدی
افزایش قسمتی اززمین امام زاده محمد
خانم سلطان سعیدی
اهداء جاده ماشین رودرکنارزمین فوتبال
خانم سلطان سعیدی
اهداء زمین جهت گسترش قبرستان درفوقانی
خانجان سعیدی
احداث جاده در خاری (گارکتی) جهت استفاده ماشین روبرای اولین بار
عباسخان سعیدی
احداث جاده ماشین رودرسال 1356 ازراه قبرستان
میرزااسمعیل سعیدی ، غلام عبدی
تامین معلمین، سپاهی دانش و پی گیری آن در گذشته
حاج لطف ا... سعیدی ، عباسخان سعید ی، خانجان سعیدی
اهداء زمین جهت گسترش قبرستان قسمت تحتانی
شمسیه خانم سعید ، میرزااسمعیل سعیدی
پی گیری وراه اندازی پایه پنجم و ششم ابتدایی درگذشته
عباسخان سعیدی ،حاج لطف ا... سعیدی
ساخت درمانگاه و تکمیل آن
عباسخان سعیدی ، خانجان سعیدی
پی گیری تامین امکانات درمانگاه
حاج لطف ا... سعیدی ،عباسخان سعیدی ،خانجان سعیدی
راه اندازی والیبال برای اولین بار
میرزااسمعیل سعیدی
راه اندازی فوتبال برای اولین بار
مهندس شاهپور سعیدی
راه اندازی کشتی محلی برای اولین بار
میرزا آقا سعیدی
برگزاری تعزیه خوانی دردهه ی اول ماه محرم درگذشته
خاندان سعیدی
تشکیل هیئت عزاداران درتکیه پائین
میرزااسمعیل سعیدی
برپایی کلاس تقویتی درسی درتابستان درگذشته بصورت رایگان
حاج پرویز سعیدی فر
برپایی کلاس آموزشی قرآن مجید بصورت رایگان درتابستان درروستای افراچال وپرکوه
محمود سعیدی
اطعام دهی درروزتاسوعا درزمان حال
خاندان محمود خان سعیدی
اطعام دهی درروز عاشورا درزمان حال
خاندان جعفرخان سعیدی
ساخت و لوله کشی منبع آب بصورت بهداشتی
عباسخان سعیدی ،خانجان سعیدی
خرید زمین فوتبال در چالپه درگذشته اولین بار
مهندس شاهپورسعیدی،نصرت ا...،مسعود،حاج جعفرسعیدی
پی گیری بهداشتی کردن حمام از خزانه به لوله کشی
عباسخان سعیدی، خانجان سعیدی
تشکیل هیئت زنجیر زنی برای اولین بار
احمد سعیدی، شعبان سعیدی
تشکیل تیم فوتبال برای اولین بار در پرکوه
مهندس شاهپورسعیدی
دوباب اتاق جهت سکونت پزشک وداروخانه درمانگاه درگذشته
شمسیه خانم سعیدی
تعمیر و تامین کلیه ی امکانات درمانگاه مجهز آن بعد از انقلاب
مسعود سعیدی
تعمیروسقف کوبی مدرسه بعدازانقلاب
حاج جعفر سعیدی
پی گیری و نصب برق
هوشنگ سعیدی
پی گیری و نصب ترانس برق
هوشنگ سعیدی
ساخت حمام درگذشته
خاندان سعیدی
تعمیر حمام بعد از انقلاب
هوشنگ سعیدی
شن ریزی جاده اصلی و داخل محل بعد از انقلاب
هوشنگ سعیدی
پی گیری و نصب دکل تلفن
هوشنگ سعیدی
اجرای طرح شهید رجائی
هوشنگ سعیدی
معلمین از خاندان سعیدی در پرکوه
حاج جعفر سعیدی، محمد قاسم سعیدی
کدخدای محل درگذشته دور به مدت بیش از20 سال
محمد سعید پرکوهی
کدخدای محل درزمان گذشته به مدت 20 سال
جعفرخان سعیدی
کدخدای محل درزمان گذشته به مدت 6 سال
عباسخان سعیدی
کدخدای محل درزمان گذشته به مدت 5 سال
خانجان سعیدی
شورای معتمد محل بعد ازانقلاب به مدت 3 سال
غلام عبدی
فروش زمین (نه قیمت کامل) برای احداث درمانگاه
غلامرضا سعیدی
روستای پرکوه
نخست مسئله مکان مطرح است زمینی سر سبز و فروزان،در زیر اسمانی فلز گون ،مه الور،پیوستکی رشته کوهها،دره ،نهرها،که به سویی سرازیر هستند و به خصوص دشتهای بی انتها،ترک بر داشته،زوزه ی ،باد شمال یا شرق ، خروش مداوم باد یا رایحه اسرار امیزی که از جای دیگر می اید، ارتفاعات پر برف، انفجار طوفان هایی که ارامش طبیعت را در هم شکند.
در اغاز پیدایش از سراسر کشور انهایی که نزاد،قوم،وملت نبودند بلکه افرادی بودند که بر اساس احتیاجات دور هم جمع شدند که ابتدا انجا را (ورکوه)_(پره کوه)و در حال حاضر (پر کوه)می نامند.
منطقه سردسیروکوهستانی روستای پرکوه واقع دردودانگه با قدمت تاریخی بیش از هفتصد سال دارای آداب ورسوم خاص خودمی باشد انجام فعالیتهای امور اجتماعی درزمان قدیم درهرروستا توسط اشخاصی نظیر (کدخدا، دهبان، پاکار، دشتبان، چوپان) مسئولیت امور اجتماعی، اداری، کشاورزی، دامداری را اجراء می نمودند. پرکوه علیرغم کوهستانی و سردسیر بودن و نداشتن اراضی کشاورزی آبی، مردمان سخت کوشی بودند که با کشاورزی و دامداری مایحتاج زندگی خود را تامین می نمودند. زنان زحمتکش پرکوه علاوه بر انجام امور خانه گلیم بافی، صنایع دستی و بافت البسه و پاافزار در قدیم در کنار همسران خود در فصل بهار و تابستان در کار کشاورزی یاور مردان خود بودند که در حقیقیت هر زنی کارآمد همسرش تلقی می شد. آنها علاوه بر امور کشاورزی درزمان گذشته عده ای ازاهالی به کارهایی ازقبیل: «دادوستد، خرید وفروش مواد غذایی وملزومات زندگی،گاو گوسفند، اسب و چهارپا» عده ای دیگر نیز به حرفه های فنی مانند (بنایی، نجاری، خیاطی) اشتغال داشتند. روی هم رفته نه چندان دور بیش از هفتاد درصد نیازمندیهای زندگی در روستا توسط خود آنها تامین می شد از جمله فعالیتهای در خود توجه وارزنده مردم پرکوه کسب علم ودانش و علوم دینی متداول درمکتب خانه ها بود.
درمکتب
خانه ها علاوه برآموزش مسائل دینی بتدریج آموزش قرائت قرآن مجید و گاهی
دیوان اشعار شاعران معروف و آنگاه نوشتن تدریس می شد پس از طی این مراحل با
پی گیری خاندان سعیدی نسبت به اهداء زمینی برای احداث مدرسه و آوردن
معلمان و تاسیس مقطع ابتدایی ( تا ششم ابتدایی نظام قدیم) روند آموزش تغییر
کردو نوجوانان در این روستاوروستاهای اطراف آن به تحصیل مشغول شدند، البته
جوانان و نوجوانان که دارای استعداد بالقوه ی ذاتی و دارای امکانات مالی
خانوادگی بودند جهت ادامه تحصیل وتکمیل تحصیلات دبیرستان و دانشگاهی وارد
پل سفید و ساری می شدند.
مهاجرت اهالی پرکوه
باگذشت زمان وازدیاد جمعیت غیر متعارف و نیز کمبود زمینهای کشاورزی و سایر منابع درآمد جهت امرار معاش کافی ناگزیر اهالی پرکوه به نقاط دیگررو به افزایش چشمگیری بوداین مهاجرتها شامل سه گروه و یا سه حرفه بود . ·
گروه اول
ناقد زمین و دام بودند در سه فصل (پائیز، زمستان، بهار) به شهرها وروستاهای دیگر میرفتند و پس از نه ماه کار و فعالیت دسته جمعی در کارهای کشاورزی با پس انداز نمودن حاصل دسترنج خود در اوائل تابستان به پرکوه مراجعت نموده و دراین سه ماه با کارهای تفننی و تجدید قوا دوباره به همان مناطق می رفتند و این برنامه تاچندین دهه قبل استمرارداشت تا اینکه با وجود آمدن شرایط جدید و مناسب در ساری عده ای به این شهر آمده و مشغول کار و حرفه های مختلف دولتی و آزاد شدند. ·
گروه دوم
بصورت فصلی و یار دائمی جهت کسب و کار جزئی و کلی به شهر ساری مهاجرت نمودند و آن عده که بصورت دائم به کار تجارت مشغول شدند بتدریج در سایه فعالیت پشتکار مستمر امکانات مالی بیشتری فراهم نموده وبا خریداری نمودن اراضی برنج کاری و باغات مرکبات برای همیشه در ساری ماندگار شدند و فرزندان آنها نیز پس از تحصیلات علمی درمشاغل مختلف دارای موقعیت خوبی از نظر مادی، معنوی واجتماعی می باشند. ·
گروه سوم
طبقات
باسواد و معلومات علمی و دینی بودند و عموما" در نقاط مختلف شهری و
روستایی به حرفه ی مقدس معلمی و سازمانهای دولتی اشتغال دارند و عده ای نیز
با تحصیل در دانشگاه به درجات عالی نائل شدند.
موقعیت طبیعی و جغرافیایی پرکوه
منطقه
کوهستانی پرکوه در بلندترین محل دودانگه در بندرج در جنوب شهر ساری قرار
گرفته است. پرکوه از سمت شمال به جنگل های انبوه و از مشرق به روستای
افراچال و از مغرب به روستای مرگاب علیا و از جنوب به روستای های داماد
کلاه، دمیر کلاه و تلارم منتهی می شود.
راههای ارتباطی پرکوه به نقاط هم جوار عبارتند از:
1
1- راه سلیمان تنگه: از منطقه کلنجارستاق از روستای های لولت و افراچال و تلارم به ساری منتهی می شود.
2- راه پل سفید: از منطقه سواد کوه و بنافت به ساری و تهران منتهی می شود.
فاصله
پرکوه با ساری ازراه سلیمان تنگه (سد شهید رجائی) 52 کیلومتر مربع از راه
پل سفید 135 کیلومتر مربع است که همه آن آسفالته بوده که با آسفالت شدن و
تکمیل و بهره برداری این جاده تاثیر عمیقی برپیشرفت اقتصادی منطقه داشت.
بعضی از مردم خونگرم وزحمکتش روستای پرکوه درحالحاضرازطریق کشت گندم ودامپروری وباغداری امرار معاش می نمایند آب و هوای آن کوهستانی بوده زمستان سرد و تابستان ییلاقی دارد.
مردمی که در پرکوه ساکن اند با وجود روستانشینی افرادی متمدن اند چرا که از روحیه اجتماعی برخوردارند، آداب ورسوم اجتماعی را در حد متعالی دارا می باشند. مسلم می توان گفت این خصلت را از زمان دیرینه به ارث برده اند آن زمان دودانگه ارتباط بازرگانی با شهرهای دیگر ایران به مرکزیت فریم درزمان شاهان داشت . ارتباط اجتماعی آمد و رفت هیئت های دولتی، دیدن مهمانان، برخوردارشدن از امور گوناگون مراسلات و مراسمات که از گرو ه های مختلف بروز و ظهور می نمود تاثیراتی بود که در خلق و خوی بینندگان اثر گذاشته و آن را با همان درک و بینش به نسل های بعدی انتقال دادند.
امروز نیز مردم پرکوه افرادی مهمان نواز و خود جوشند و در خانه هایشان به روی افراد تازه وارد باز است به ویژه در مراسم ائمه اطهار «ع» سعی دارند که در جذب و پذیرایی مهمان گوی سبقت را از دیگران در دست گیرنده و خانه را از قدوم مهمان مزین سازند « گرچه پرکوه زادگاهمان بود اما ساری پرورشگاهمان به شمار می رود» .کتاب «سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور» پرکوه را اینطور معرفی کرده است:
دهی از دهستان بندرج _ بخش دودانگه شهرستان ساری به طول جغرافیایی 14، 53 و عرض جغرافیایی 13، 36 و با ارتفاع 1240 متر میانکوهی، معتدل مرطوب در 31 کیلومتری شمال خاور شهر پل سفید، کوه تلوکش در شمال باختر آبادی قرار دارد، زبان فارسی با گویش مازندرانی، دین اسلام شیعه، کار و پیشه، کشاورزی _ دامداری و کشت آبی و دیمی از فرآورده های گندم، جو، سیب زمینی.
پرکوه سرزمین زیبایی ها و شگفتی هاست، پرکوه با مناظر زیبا و چشم اندازهای سحرانگیز، با کوههای سرسبز، باصفا، جنگلهای با طراوت و سر به فلک کشیده ، با حضور طوایفی بی شمار و اقدامی سخت کوش و فهیم مشهور هستند بی شک در نقش بندی تاریخ منطقه از نظر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی سهم موثری داشته و دارند. این منطقه علاوه بر موقعیت سیاسی و اجتماعی از نظر اقتصادی نیز جایگاه خاصی دارد. سرزمینی که به سیب زمینی منطقه وسیعی از دودانگه تا ساری را تامین می کند.
سرزمینی
که به تمام مشکلات گذشته و حال هرگز غنای فرهنگی و معنوی و مذهبی خود را
از دست نداده است دوامام زاده ودو تکیه بنام قمر بنی هاشم گواه صادق بر
حضور روح معنویت در این سرزمین سرسبز زرخیز می باشد.
پرکوه، بلندی
دودانگه سر بربالین سبز جامه بلند بالا نهاده است سرزمینی آباد و آبادانی
را سر مشق می تواند باشد. سرشار از جلوه های زیبای طبیعت و مزارعی که گاه
سبز است، مخمل وارو گاه زرداست،طلا گونه. سخن از پرکوه است نامی که امروزه
به منطقه ای آبادان، برخوردار از طبیعتی با شکوه، جنگلهای انبوه اطلاق می
گردد. پرکوه منطقه ای است با آب و هوای معتدل که بطور معمول پائیزی پر
باران دارد و سرمای زمستانی اش در حدی است که مجال ییلاقی به شهرنشینان می
دهد از این روست که حتی بر سنگهایش سبز می روید و درختان بلند اندام درهم،
کوه بودنش را انگار انکار می کند.
« در وصف پرکوه »
خوانم سرودی کز همه رنگ، و ریا عاریست الهام بخش شعر من، آن خاک روحا نیست
در جان من، در خون من، پرکوه جاریست این عشق و این شوریدگی، تا ابد باقیست
ای مهدمن پاینده باشد تا ابد نامت همواره خرم مانی، از الطاف یزدانت
نشات گرفته رویشم، از سبزه زارانت الهــام بخش جوششم، شد چشم ســـارانت
سر سخت کوهستان تو، چون جوانانت دشمن هــراسان و زبون زامواج طوفانت
جوانانت مشعل دانش بر افروزند بـــاران و ابرت، رویش جوشش می آموزند
صاحب دلان از چشمه عرفان تو نوشند در کوه ودشت، مردوزن از جان و دل کوشند
بر تارک مازندران، نشان مهر تابیدی در آسمان ایــن کهن طبرستان، تو خورشیدی
بر پهنه دودانگه درخشیدگی و تابیدی یعنی ، تو جان مـن ،دل من ،عشق جاویدی
پرکوه با آمار
بخش دودانگه
موقعیت روستا دربندرج
فاصله از راه پل سفید با ساری 132 ک
فاصله از راه سد سلیمان تنگه با ساری 52ک
تعداد خانوار 250
جمعیت 800
تعداد شهدا 6
·
تاریخچه روستای پرکوه
اولین محل پرکوه خاریم یا خاری که محلی پرجمعیت که در حمله مغول و قشون چنگیز خان با خاک یکسان شده و اهالی تمام کشته شدند0 مغولها نه تنها پرکوه را بلکه -،شلدره وامامزاده علی راباخاک مساوی کردند. اولین طایفه ای که در خاری مستقر شدند طایف اسفیلارکه از لار بعلت متهم بودن قتل فتحی یکی از اعضای خاندانشان که در قتل پسر امیر تیمور بیرون رانده شدند و به لاریجان آمدند حدود دویست سال در آنجا زندگی کردندبعلت سرسبز بودن مازندران وداشتن احشام پرکوه را بر گزیدند0
طایفه دوم عالیشاه از چهاردانگه ، طایفه صاحب گله یا اهل حاجی از حاجی کلاه سوادکوه ، طایفه لولو از قریه درکای چهاردانگه و هم چنین عده ای از قاجار خیل وبند پی بابل که به پرکوه آمدند و با خانواده اسفیلار تن به ازدواج دادند و تعدادشان زیاد شد.
پرکوه
پراز جنگل انبوه بود که توسط طایفه هایی که یادآوری شد تبدیل به سکونت شد
تا اینکه در سال 1310 جمعیت آن به پنجاه و شش خانوار رسید.
ر
vوستای پرکوه در تاریخ 26 صفر سال 1147ه ق توسط محمد علی خان دامغانی از طایفه سعیدی از اسفیلاریها که در حقیقت صاحب اصلی زمین نبودند خود کوچ نشین بودند به مبلغ 250 تومان خریداری شده است.
سابقه
قلعه-،قلعه دوش که در طرف غرب پرکوه باقی است در سالهای 997- 998 ه ق بنا
شده است. قلعه دوش از بناهای خیلی قدیم پیش از اسکندر مقدونی بنا شده که
بعضی ها می گفتند محل سکونت جمشید شاه بود، قلعه دوش توسط اسکندر مقدمانی
خراب شد تا اینکه در موقع اشکانیان تجدید بنا شده است،قلعه دوش در زمان
پادشاه فریم و مازندران مورد استفاده قرار می گرفت تا اینکه در زمان حسن
صباح و پیروانش بر این قلعه استیلا یافتند و در اواخر قرن چهارم-،پنجم و،
ششم ه ق در آن سکونت داشتند که توسط سر مداران مغول خراب شد تا اینکه در
قرن هشتم توسط پادشاهان محلی جهت استفاده در تابستانها تجدید بنا شد.
روبروی
قلعه دوش تپه بزرگی بنام مرکوش یا مرتع کوش است که دور نمای زیبایی داردکه
بسیاری ازروستاهای دودانگه و جنگل چهاردانگه بوضوع مشخص است.تپه دیگر
پرکوه بنام سرخ میش که بر بلندی آن اطراف شهر ساری و کلیجا نرستاق مشخص
است.
وجه تسمیه قلعه دوش،دوش بزبان عربی به معنی دژ می باشد که بر آن اضافه شده است که فعلا" به زبان محلی بنام «قل دوش» معروف است.
اما کوش چند معنی دارد «نزدیک ، نگهبان ، نگهبان چهار پایان» است اگر بگوئیم مرتع موش یعنی اگر بگوئیم مررکوش یعنی کوخ تبدیل به کوش شده و آن وقت کوخ مرد یعنی خانه مرد.
در
حال حاضر طایفه های سعیدی ، عالیشاه ، اسفیلار ، روحی ، شاکری ، اسلامی ،
عالی نژاد ، هادی نژاد ،ذاکری ، علیزاده ، حسین زاده ، ایمانی ، نصیری ،
ولیپور ، طاهری ، مسلمی ، سبحانی ، محمودی ، ولیزاده ، رفیعی ، بهزادفر ،
نعمتی ، کاظمی ، ولی نژاد ، غفوری ، غفوریان ، رجبی ، قاسمی و........در
پرکوه که یک خانواده بزرگ را تشکیل می دهدکه بسیاربا هم صمیمی زندگی می
کنند.
مهمترین خدمات سعیدیها در پرکوه
درزمان قدیم معیشت زندگی بر دو محور استوار بود. 1-کشاورزی 2-دامداری
وضعیت پستی و بلندی محل و نبودن اب کافی زمینها منحصرا به کشت دیم اختصاص داشت.همه کشتها به شیوه ایش صورت می گرفت که طبق عرف محل برای دوره معینی به طور متناوب بدون کشت بماند.تا بر اثر رویش گیاه و پوسیده شدن ان و فعل و انفعالات که توسط موجودات زنده در خاک ایجاد می شود.مقداری قوت و نیرو بگیرد برای انکه در سال بعد مواد کافی جهترشد محصول در خود ذخیره کند از انجا که در مناطق کو هستانی و یا دست کم در نواحی مورد بحثاز کود شیمیایی برای تقویت زمین استفاده میشود یکی از کارهای خوب سعیدیها در محل دادن زمین یا بذر به کشاورزان بودکه با کاشتن زمین با محصول –گندم شالی-جو و ارزن-زندگی خود را تامین می کردندو بدین طریق نان اور خانواده خود بودند.
2-دامداری
دامداری
سنتی از دیر باز در پرکوه وجود داشت به دامدارانی که در مناطق میان جنگل و
کوهستان به پرورش گاو و گوسفند اشتغال داشتند و معمولاقشر پر تلاش و
رحمتکش محل را تشکیل می دادند چوپان و یا در گویش محلی گالش را می گویند که
خاندان سعیدی بخاطر داشتن گاو وگوسفند زیاد احتیاج به افرادی که بتوانند
از انها نگهداری کنند بعنوان گالش انتخاب می کردند .معمولا گالشها مردمانی
متواضع-بردبار- مقاوم وبی پیرایه بودند که فقط دامداری پیشه انها بود.
گالش چه کسانی بودند
قشری هستند که قسمتی از سال را در جنگل سپری می کردند.و گله های گاو و
گوسفند را در مراتع به چرا می بردند و کار اصلی انان تولید مواد لبنی نظیر
–کره-پنیر-ماست و دوغ-بوده است.
سرپرست
گالش* فردی بود با تجربه –سختکوش وصادق که کارهای افراد را به طور دقیق و
بر اساس توانایی هر فرد بین انان تقسیم می کرد و بر حسن اجرای کارها نظارت
تام داشت.
پوشاک گالش*شولا (شب لا)جامه خواب نمدی یا لحاف و
پتوی خواب که از پشم گوسفند درست شده است.و شبیه به پالتوی بدون استین و
بلند است.
است.
،،،
کولیر*(کول
گیر یا کولاک گیر)شبیه شولا است با استین و قد کوتاه که گالشها ان را بر
تن می کردند و به دنبال رمه می روند و به عنوان زیر انداز نیز از ان
اسنفاده می
کردند.
چــــــقا*(چوقا) کت و شلوار پشمی که زنان انرا می بافند
پوستین کلاه*پوستین کلاه یا کلاه پوستی)از پوست بره یا گوسفند درست می کردند
پشم جرب*جوراب پشمی بافته شده از نخ پشمی با بند پهن که هم گوش و هم گردن را می پوشند.
چارنلی*یا چارنلی (چهارمیلی)پارچه است که برای دامداران می بافند و با ان کت و شلوار میدوزند
یاداوری* پوشاک کالشها توسط صاحبان دام تهیه و در اختیار شان قرار می گرفت.
وسایل موجود در گالش منزل
لــوه*دیگ فلزی که در ان غذا می پزند و در سایر موارد نیز استفاده می شود.
گالش لاک*ظرفی چوبی شبیه به طشت که در ان غذا می خورند.
گـــال*ظرف چوبی با مدخلی تو خالی که به وسیله ان میزان شیر دوشیده را محاسبه می کنند.
کچـــــه*قاشق چوبی که با ان غذا می خورند.
کجه دچین*ظرفی است از پوست د رخت الوگک یا البالو جنگلی که به صورت ایتوانه ای کنده شده و به هم دوخته میشد و گچه را داخل ان قرار می دهند.
برگر* بهدیگ بزرگ مخصوص پختن شیر را گوین.
تــاس* ظرف گود فلزی را گویند.
کلـــه *کوزه گلی گود که در ان اب ،ماست و......می ریزند.
قــــاو*یا قاب جوش ،قهوه جوش از حلب است و در جوش اوردن اب جهت دم کردن چای استفاده می شد
شیرکــاچ*جوبی است که میزان شیر هر چوپان روی ان کنده می ش.
کـــت*علایم کنده شده روی شیر گاچ که اندازه شیر را مشخص می کرد.
مــرس*ظرفی است ساخته شده از مس به اندازه یک پارچ شش لیتری که در کار شیر دوشی از ان استفاده می شد
تــــال*ظرف چوبی یا گلی شبیه بع مرس است.
جولا مرس*ظرف مسی بزرگتر از مرس معمولی است.
دوشــان*ظرف گلی مانند کوزه که خیلی بزرگ است
سه لنگه*سه پایه اهنی که در کنار اجاق قرار می دهند و غذا روی ان می پزند
سور*پوست درخت است که جهت شستن ظرف مورد استفاده قرار می گیرد و به جای اسکاج بکار می رفت
دارد*قیچی بزرگ برای پشم چینی مورد استفاده قرار می گرفت.
گلاچک*ظرفی است کوچکتر از کلا و از گل درست شده است.
کــلا*کوزه گلی نسبتابزرگ.
ســر*کاسه چوبی یا گلی که روی دوشان می گذارند تا قطرات ماست هنگامدوشان زدن به بیرون نریزد.
اســام* یا کاردک ،وسیله ای فلزی دارای دسته چوبی که با ان ته برکر را می تراشند وتمیز می کنند.
اصطلاحات متداول برای مشاغل در گالش منزل
افرادی که در گالش منزل بکارگیری می شدند عبارتند از ..........
الف*اگر گالش منزل از گوسفند نگهداری می کردند تقسیم کار عبارتند از.....
وره
گالش* (بره گالش)نام گالشی است که مظف به چراندن وره ها یا بره ها بود که
مراقبت از انها بعهده داشت فردی مه برای این کار انتخاب می شد باید با
تجربه و اگاه باشد تا بتئاند از بره بخوبی نگهداری کند (به بچه گوسفند از
خنگام تولد تا شش ماهگی بره گفته می شود.
کــری گالش* گالشی است که از بره های یکساله مراقبت می کن.
پرام گوسفند گالش* به کسی گفته می شود که از بره های دو ساله و اماده زائیدن برای سال سوم نگهداری می کند
رمــه
گالـش* فردی است که از گوسفند و بره های شیرده نگهداری می کند چنینشخصی
باید بسیارورزیده و با تجربه باشد چون این کار از حساس ترین شغلهای گالش
محسوب می شود.
نـو گالـش*کسی است که از گوسفد های بزرگتر از هجده
ماه مراقبت می کند و زمان کار او از اول بهار تا دو ماه از تابستان گذشته
به درازا می کشد.
ســـه لک * یا یلک گالش ،فردی که از سلک مراقبت می کند ،
بزه گالش* به کسی می گویند که بزها را محافظت می کند و انها را به چرا می برد.
سر گالش *به صاحب منزل سر گالش گفته می شود.
کلام سالار* به مدیر داخلی و مسئول محاسبات دخل و خرج منزل و هم چنین هماهنگ کننده وظایف سایر سالار یا (کلام سالار)گفته می شد.
به گالش منزل از گاو نگهداری کند تقسیم کار بدینسان بود......
گاو گالش*کسی که از گاو ها نگهداری می کند و ممکن است جهت مراقبت از گاوهاشبرا در بیابان بگذراند و به منزل نیاید.
دمس
گالش*فردی است که با گاو های نزائیده همراه است و گاو های یکساله تا هجده
ماهه (دو بهاره)را در بر می گیرد و شامل دمس نر و ماده می شود.
رمشــه*از هجده ماهگی تا حدود سه سالکی را رمشه گویند.
کالو گالش*کسی که مسئول نگهداری گوساله هاست که باید متبحر و از توان بالایی برخوردار باشد.
تلم گالش*تام به گاو ماده نزائیده از سه تا جهار سالگی گفته می شود به مسئول نگهداری ان تلم گالش می گویند.
شیرگاو گالش* به کسی که مسئول نگهداری از گاو های شیر ده می باشد گفته می شود چنین فردی باید چالاک و اشنا به کار خود باش
ج- اوردن ترکتور جهت توسعه مکانیزاسیون کشاورزی
کلمه(مکانیزاسیون)
در کشاورزی مترادف با کلمه (اتو ماسیون)در صنعت است اتو مایسونیعنی اتو
ماتیک کردن انجامکار و کم کردن کار کارگری است مکانیزاسیون کشاورزی به معنا
عام یعنی (هر روشی که موجب ازدیاد در امد شود)به عبارت دیگر یعنی به
کارگیری صحیح موتورو ماشین برای افزایش در امد0تاریخچه تراکتوردر جهان در
دهه 1850و در سال1912تراکتورهای با موتور بنزینی به بازار عرصه شد در
حالیکه
استفاده
از ترکتور در ایران به دنبال اولین نمایشگاه ماشینهای کشاورزی که در سال
1300ه ش در تهران بر گزار شد متداول گردید تا اینکه در سال 1353کارخانه
تراکتور سازی در تبریز تاسیس شد.
باتوجه به این سابقه اهمیت موضوع مکانیزاسیون جهت افزایش و بازدهی در امدکشاورزی اقدام به جاده سازی در گارکوتی
جهت اوردن تراکتور در اولین زمان عرصه در سطح کشور به پرکوه بود که با همت
اهالی محل ماشین تراکتور به محل اورده شد که روز به روز شاهد پیشرفت
توسعه کساورزی باشیم.
د- نگاه اموزشی به مکتب خانه
مکتب
خانه در اواخر سلسله قاجار یه و اوایل حکومت پهلوی ،زمانی که هنوز مدرسه
ای به سبک جدید در منطقهدودانگه وجود نداشت ،نیاز به علم و انتقال ان به
نوباوگان از طریق مساجدو مکتب خانه ها بر اورده می شد.هر چند استفاده از
مکتب خانه ها در اغاز منحصر به خانواده های دارای بضاعت مالی بود زیرا درس
خواندن در مکتب خانه مستلزم پرداخت پول و دادن هدیه ای مناسب به مکتبدار
بود .کاری که اشخاص کم در امد از عهده انجام ان بر نمیامدند تعداد افراد با
سواد که بتوانند مکتب خانه دایر کرده و به تدریس بپردازند بسیار اندک بود
،به اموزگار زن (ملا باجی) می گفتند بتدریج
علاوه بر مسجد ،منازل شخصی یا اجاره ای مرکز درس قران قرار گرفت0 انچه در
مکتب خانه ها اموزش داده می شد قران بود تحصیل بیشتر برای رفع نیازمندیها ی
دینی و شخصی انجام می گرفت0شاگردان به اواز بلند درس (ملا)را تکرار می
کردند تا ان را به خاطر بسپارند برای ان که افراد بتوانند منشات را مطالعه
کنند و یا نامه نویسی و عریصه نگاری را به خوبی بیاموزند 0مجموعه مکتوب را
سر هم می چشباندندو نزدملای مکتب خانه می خواندنددر تکمیل این مرحله از
کتابی بنام (ترسل)استفاده می کردند. جهت یاد دادن الفبا و تر کیب حروف
،اصول و ضوابط درستی اعمال نمی شد و کودکان قران را به زبان عربی بود نمی
فهمیدند و یا زحمت بسیار و در مدت زمانی طولانی انرا طوطی وار به حافظه می
شپردند وقتی شاگردان قران را ختم می کردند هدیه هایی نظیر (مرغ ،کاه
قند،برنج،پول و یا خلعت هایی دیگر برای (مــلا) می بردند0 ملا یا مکتب دلر
اهمیتی خاص و مقامی ممتاز در محل داشت و به هنرهای او در موارد متعدد
دیگری به جزاموزش متوسل می شدند .اغلب ملا یان با شاگردان خود رابطه
صمیمانه نداشته از تنبیه و ازار نواموزان واهمه ای به خود راه ی دادند0 با
چوب تنبیه می کردند و یا به فلک می بستند به طور کلی تحصیل دانش فراگیری
بدون فهمیدن و درک کردن مسلئل و یا به کار انداختن قوه ابتکار و تفکر مرسوم
زمانه و قانون نا نوشته اما ساری و جاری در مکتب خانه ها بوداکثرا نیز
اگاهی چندانی در زمینه تعلیم و تربیت به شیوه جدید نداشتند ثبت نام فرزندان
خود به (ملا) سفارش می کردند که {گوشت و پوست مال شما-فقط استخوان مال
ما}تنبیه شاگردان به دست (ملا) دغدغه خاطرشان را فراهم نمی ساخت و باور
داشتند که (جور استاد به ز مهر پدر)این کار فرهنگی در زمان گذشته با یاری و
مساعدت خاندان سعیدی راه اندازی و پشتیبانی می شد که بعد از چند سالاطر
ازدیاد شاگردان در مکتب خانه دختران و پسران تفکیک شدند و جداگانه تزد (ملا
ها)به فراگیری قران کریم درتکیه پایین پرکوه مشغول بودند.
ه* توسعه راهها
راهها
علاوه بر انکه حرف نخست را در زمینه اقتصاد از جایی به جای دیگر افرادو
کالاهای کشاورزی و صنعتی رامی زنند عامل اصلی و اساسی در گسترش فرهنگ و
تبادل افکار بین ملل گوناگون به شمار می روند به گونه ای کهامروز راه پایه
گسترش و پوشش تمدن و فرهنگ می شناسند داشتن یک شبکه راه خوب می توان نشانه
ها و اثار تمدن را درزوایای دور و نزدیک اجتماعگسترد0در صنعت جهانگردی که
از عوامل کسب اشنایی و شناخت بیشتر اجتماعات ختلف در جهان گسترده امروز است
راه به عنوان رکن اصلی در این صنعت به حساب می اید در زمینه کشور داریراه
وسیله تامین وحدت ملی است و به یاری راه است که مردم محل بر سراسر کشور
ارتباط بر قرار نمودند0 براساس این اهداف و توج به چرخش اقتصادی بود کبه
کر راه سازی افتادندکن بهشرح ذی می باشد.
1- راه فرعی
گارکتی(خاری)نخستین جاده ای بود که از روستای تلارم می گذشت و از طرف شرق
پرکوه وارد محل می شد از این راه همه ماشینها نمی توانستند استفاده بکنند .
2- راه فرعی دومی که از روستای داماد کلاه به پرکوه بود ماشین رو
نبود بلکه با خودیاری مردم راه خاکی مالرو ولی با وسعت بیشتر و راحت تر به
محل متصل می شد.
3- جاده ماشین رو *صعب العبور جاده پرکوهکه رفت و
امد با چارپایان انجام می گرفتاین تفکر ایجاد شد که از راه پل سفید جاده
ماشین رو احداث گردد لذا با تلاش چند ساله با هماهنگی اداره راه ساری با
کندن سنگهای سخت و کوههای بلند جاده ماشین رئ که ارزویریرینه اهالی به ثمر
رسید تا این اقدام خدا پسندانه نقش کار ساز و بسزایی در تحول اقتصاد داشته
باشد.
و*پیدایش اموزش به سبک جدید...
توسعه
روابط ایران باد دیگر کشورها مبدا تحول در اموزش و پرورش و ایجاد فرهنگ
جدید در این سر زمین شد زیرا جهانگردی که به ایران می امدند معمولا پس از
باز گشت به کشورهای خود از دیده ها و شنیده های خویش سفر نامهای فراهم می
اوردند و به دست طبع و انتشار می شپردند یا پاره ای از کتابهای ایران زمین
را به زبان خود می گرداندند، متقابلا تعدادی از کتابهای کشورهای دیگر توسط
جوانان فرهیخته بهفارسی بر گردانده شد این بر خورد اندیشه ها و تلافی
فرهنگها موجب پیشرفت علم و دانش شد. ایران که زمانی در عرصه اندیشه و علم
پیشتاز و سر مشق دیگر کشورها بود متاسفانه چند قرنی در غفلت علمی به سر برد
و در این هنگام دریافت که اگر بخواهد این عقب افتادگی عظیم را جبراکندچاره
ای جز کسب دانش و معارف جدید ندارد.این خیزش و تعالی در اوردگاه علوم و
فنون جدید نیازمند محیط مناسب و شرائط ویزه ای بود که مدرسه ای با همت و
مساعدت خاندان سعیدی این شرائط را مهیا کردند تا نوجوانان با هوش محل از
این علوم و اموزش جدید بی بهره نمانند ،لذا جهت ساخت مدرسه اقدام به اهدا
زمین نمودند و در ساخت و تکمیل مدرسه و اعزام معلمان و انگاه شپاهی دانش
تلاش مضاعفی داشتند چون می دانستند که انسان بی سواد نمی تواند در تعیین سر
نوشت خود فعالانه شرکت کند و تنها در سایه سواد و دانش اندوزی استکه افراد
اگاهمی شوند و از رهکذر این اگاهی شخص منافع خود را می بابند.با این
دریافت روشن بینانه بود که به فکر احیای فرهنگ و معارف محل افتادند .لذا با
این اهداف اولین مدرسه دولتی به سبک جدید با نام (دبستان دقیقی
پرکوه)تاسیس شد . ما اعتقاد داریم که مردان نظر ور ،دانا،و نهان بین و بلند
اندیشه همواره مایه ابادانیهای بزرگ برای اسایش مردم بوده و هستند.
ز*بهداشتی کردن حمام
حمام
قدیمی پرکوه با معماری ویزه خود گنبدهای نزدیک و مماس به زمین که پوششی
است بر روی حمام ساخته شده و در ان خم کف با زمین است خاصیت چنین حمامی حفظ
گرما و جلو گیری از ورود سرمای بیرون بود حمام با خزانه ای که در میان
بخار و گرمای ان مردم شوخ از تن می ستردند این حمام باهماهنگی و پیگیری از
مرکز بهداشت ساری به بهداشتی تبدیل شد و بجای استفاده از خزانه ازحوضچه که
لوله کشی شد استفاده می کردند.
ح*درست کردن منبع اب (اب اشامیدنی بهداشتی)
یکی
از راههای عملی و اصولی جهت جبران کمبود اب طرحی بود که به فکر ساختن منبع
اب بر ایند این طرح که متضمن صرف کمترین هزینه با نتیجه موثر و چشمگیر
جبران کسری اب از طریق منبع اب بهرهوری امکان پذیر شد.
ط* مشخص کردن محدوده بقشه روستای پرکوه
تعیین
محدوده شش دانگ پرکوه در تاریخ 13/5/1323در اداره ثبت اسناد و املاک ساری
توسط جعفر خان سعیدی به ثبت رسیده است حدود ملک در سه صفحه که مدارک ان در
بخش اسناد کاملا مشخص است این افدام در زمان گذشته کاری بدیع و تازکی داشت.
غزل مزار
بــاد صبا کجائی کـو دوستـان مـا حضور دل در پنهان و آشکـارا
آیــا شود کــه روزی آئید بر مـزارم تــا در کــنار خاکم پندی دهم شما را
کای کاروان همره ی وی همــراهــان آگه خوانید از دل و جان دلدارتان خدارا
دنیــــا بقا ندارد با کس وفا ندارد خواهید اربقا را، خوانید با وفارا
اوقات نقد عمرم شد از کفم به حسرت آنـات نقد عمــرت فرصت شما و یـــارا
بینوش از من این پند منوش ساغری چند آنگـه در آی بــزم پیران پـارسـا را
ای سه و چارده ســال قد کمان بیاید وقت سفــر بگیــرد حبیبا رد عصـا را
یک اربعین بزندان بنشین تا بیابی خیر کثیر حکمـت هم درد و هــم دوارا
بزدای زنگ و رنگ جام جهان نما را تا بر تو عرصه دارد اسرار ما سوارا
حیف است گر بخواهم جز یار نازنینم جور است گــر بخوانم جز مصحف و دعا را
فضل است ار ببخشد این مفلس گدارا لطف است گــر پذیرد این زار بی نوارا
یادش شهاب رجم شیطان مارد آمد از آسمـان جــان زنـــدان با صــفا را
ایدل بدار شرمی ازاین قساوت وین آب زلال خیـــزد از قلب سنــگ خـــارا
در خلوت سحرگه وقتی که عاشقانراست خوشتر زتخت و بخت اسکنــــدر است و دارا
در کارگاه هستی جز عیش عشق و مستی یــارب مبــاد دستی دل داده فنــا را
نجم خجسته خواهد از یار مهربانش خورشیــد خـاور خود گردان این سها را
علامه حسن زاده آملی
·