خاندان جعفر خان
جعفرخــــــــــــان سعــــــــــــــــیدی
جعفر قلی ا بن محمد سعید، مشهور به جعفرخان، در سال«1285 ه ق » در زادگاهش پرکوه متولّدشد تا آنکه عشق به تحصیل و کمالات او را به مکتب خانه کشانید او تحصیل علوم دینی، خواندن و نوشتن را نزد پدرش و مکتب خانه آن زمان به اتمام رساند ، بسیار با قرآن کریم و نماز یومیه و شب مأنوس بوداوباخانم گوهرعالیشاء فرزند رمضان از تبار عالی ازدواج کرده است و صاحب چهار پسر بنامهای عباسخان،عطاخان،میرزا اسمعیل،و میرزا احمد و سه دختر بنامهای خانم کوچک ، سلطنت و ننه خانم شدند
او مردی خوش هیکل ، قوی بنیه ، سیمایی متبسّم ، بازوانی ورزیده و پیشانی باز ، قدی بلند و کشیده اندام ، چشمانی درشت ، محاسنی پرپشت و قیافه ای جذاب داشت .علاقۀ شدیدی به اسب سواری و شکار داشت. از لحاظ موقعیت اجتماعی مؤدب و متواضع و خوش برخورد واز جنبهی روانی عفیف و باعاطفه و معتقد به فرایض دینی و مذهبی متعطف به اصول اخلاقی بود. او به استخاره اعتقاد عجیبی داشت و هرجابه مشکلی بر می خورد و یا تردیدی در اقدام بکار مورد نظرش حاصل می شد فورا" دستش بطرف کلام الله مجید و تسبیح که همیشه همراه داشت دراز میکرد و نتیجه استخاره هر چه بود بی درنگ بکارمی بست دائم الوضو بود هیچگاه واجباتش ترک نمی شد واز نماز وروزه قصورنمی کرد و در بین دو نماز آیات قرآن تلاوت می کرد به شعر علاقۀ خاصی داشت .
اقدام های ذیل ازیادگار های اوست که به عنوان ارباب و مالک بجای مانده است:
- مشخص کردن محدوده ی روستای پرکوه که با تلاش چندین ساله و کش و قوسهای زیاد «مکاتبات اداری، استفاده از نظرات مجتهدین، استشهادهای محلی و نظر قطعی پاسگاه ژاندارمری» توسط ایشان در اداره ثبت و اسناد به ثبت رسیده و پرکوه تنها روستایی بود که در آن زمان از جایگاه و محدوده ی مشخص ثبتی بهره مند بود، انجام عملیات ثبتی و تعیین حدود عرضه و عیان روستای پرکوه بین سال 1320 تا 1330 که در آن موقع شهرهای بزرگ این چنین اقدامی نشده بود یا به ندرت انجام شد.
- احیای تعزیه خوانی از تعزیه خوانهای محل و دعوت از تعزیه خوانهای دودانگه در ماه محرم به مدت 10 روز.
- برپایی مکتبخانه پسران و دختران بتفکیک و احداث دبستان دولتی در سال 1325 با کمک و هزینه شخصی خودش.
- توسعه و گسترش تکیه ی پائین و تعمیر هر ساله قبل از شروع ماه محرم.
- تأمین کلیۀ هزینه امکانات اوّل تا دهم محرم به اتفاق برادرش محمود خان.
- اطعام دهی همه شب به خصوص در ظهر عاشورا به عزاداران و سینه زنان اباعبدالله الحسین «ع» .
- دستگیری از یتیمان و بی سرپرستان و کمک در تهیه جهیزیه عروس بی بضاعت و انجام عروسی مردان بی بضاعت.
- تأمین هزینۀ عروسی و مراسم سوگواری خانواده هایی که بضاعت مالی کافی نداشتند.
- با استفاده از طب قدیم و شناخت او از اخلاط و مزاج ها که اساس طب قدیم بوده و با شناخت داروهای گیاهی و سیر درمانی را به خوبی احاطه داشت نسبت به درمان بیماران اقدام می کرد..
- احداثنقب جرسر و آبندانسر با هزینه شخصی خود و با استفاده از مقنی های دامغانی.
v
سهم ملک آبی موروثی 22 قفیز و نیم و خشکی او 5/1 دانگ از شش دانگ
جعفر قلی، مردی ساکت و متفکر و آرام بود و آهسته و سنجیده سخن می گفت صحبت هایش اغلب با لطیفه و مزاح توام بود و خود نیز با مطالبات دیگران لذت می برد در قیافه اش جذبه ای بود که با هرکس روبرو می شد به ندرت اتفاق می افتاد که مجذوب متانت و مسحور بیایاتش نگردند صریح اللحجه و طرفدار عدل و حامی مظلوم به شمار می رفته است. باتمام مالکان منطقه، دودانگه، افراد مذهبی و سیاسی موثر آن زمان در شهر ساری و منطقه سوادکوه محشور بود و صاحب نفوذ، او دستی در نجوم داشته و سیر ستارگان را ادراک و معانی می نمود که متأسفانه نیاکان ما از اندیشه های والا روح بزرگ این فرزانه جاوید بهره نگرفتند تا اینکه در صبحگاه 21 مرداد سال 1332 ش مطابق با اول ذیحجه سال 1372ق بر اثر بیماری سکته چشم از جهان فرو بست و در حیاط تکیه پائین روستای پرکوه در جوار والدین خود با خاک هم آغوش گردید.
من تـک درخت کویرم و تـنـها نشسته ام دنیا که پر بود همه جایش زجـنب و جوش من رشته امید زهر کجا گسسته ام
مـن یـک گیـاه کـو یــر م و امـیـد و ار شاید خدا کند که از این بند رسته ام
ترشـی ز روز گـار بـه کامـم فـرور یـخـت هر لحظه نیش از جفای زمانه نرسته ام
مـن تـک پـرنـده نـالـانـم و غـمگـیـن کی می توان رهـید زبـال شکـستـه ام
هر کس به زند گی به امیدی زنده است لیـکـن من از همه جا دست شسته ام
ای بـاد گـرم بـیـا بـان لـخـت و عـور در انـتـظـار فرشتـه رحـمت نشسته ا
به یاد او ............
الهی : زنده جاوید تویی، منشائ امید تویی، جوشش خورشید تویی
جعفر گمنام منم ، زنده یک نام منم ، سائل هر شام منم
الهی : رحیم و سبحان تویی ، نعمت هر خوان تویی، صاحب رضوان تویی
دیده گریان منم، واله وجدان منم، شیدای جانان من
احمد سعیدی
احمدا بن جعفر قلی خان، مشهور به میرزا احمد، در پرکوه متولّد شد، دوران نوجوانی و جوانی را در زادگاهش سپری کرد در عالم جوانی پرشور، خوش ذهن، خوش سلیقه، خوش اداء، خوش کلام، خوش برخورد، خوش آداب و معاشرت بود. او از قدی متناسب و سیمای زیبا برخوردار بود.
میرزا احمد از زبان حسن خان، همیشه از او به خوبی و با چشم گریان و اندوه یاد می کرد و می گفت: «او جوان با نشاط و خوش قیافه بود، روزی طالع بود همیشه با دست پر از شکار حیوانات بر می گشت در سوارکاری و تیراندازی ماهر و چیره دست بود» او همیشه در زندگی بر خدا توکل داشت و می گفت کسی که در انجام کارها به خداوند توکل کند و برای رسیدن به اهداف خویش بی بهره نمی ماند و هر نتیجه ای که به دست می آمد آن را می پذیرفت و به آن راضی بود....
ب
ه سن 25 سالگی نرسیده بود، نامزد داشت ولی پیک اجل رسید وداع حق را اجابت نموده و در جوانی بهار عمرش خزان شد و این باد خزان با وزیدن خود شاخ و برگ حیاتش را فرو ریخت و خرّمی اهل خانه علی الخصوص پدرش جعفر خان را به افسردگی و پژمردگی بدل کرد.
میرزا احمد به علت بیماری حصبه و به اتفاق خواهر جوانش که او هم نامزد داشت به سرای جاودان رهسپار شدند و جسدشان در تکیه پائین مدفون است.
به روزگار جوانی درود باد درود
که دوره ی خوش من، دوره ی جوانی بود
نبود اندوه بود و نبود، و خوش بودم
خوش است آن که نباشد، به فکر بود و نبود
امید داشتم و عشق داشتم، آری......
قبای هستی از این هر دو، تار دارد و پود
هزارها به دلم بود آرزو، لیکن
فرشته ای دست بر بام من لاجورد اندود
فلک به عمر من افزود و از نشاطم کاست
چنان که کاست زمشادیم و بر غم افزود
کوچک سعیدی
کوچک بنت جعفر قلی، مشهور به خانم کوچک، او در پرکوه متولّد شد و دوبار ازدواج کرد. ازدواج اوّل در پرکوه با آقای لطف الله سعیدی خیلی زود منجر به طلاق انجامید ولی از این پیوند صاحب یک فرزند دختر به نام حاجیه فاخره شدند. ازدواج دوم او در تلاوک با آقای حاج ابوالفضل کاوه بود که دارای چهار فرزند پسر به نامهای کربلایی مصطفی، ابوالقاسم، حاج مجتبی و حاج رضا شدند.
v کربلایی مصطفی: فرزند ارشد خانواده در تلاوک به دنیا آمد او با خانم محرم ذلیکانی ازدواج کرد روستای تلاوک را خیلی دوست دارد و از بدو تولّد تا حال در آنجا زندگی می کند و به شغل کشاورزی مشغول است و دارای یک دختر به نام نرگس می باشد.
v
0-ابوالقاسم: او با خانم عظت ذلیکانی تن به ازدواج داد که دارای سه فرزند به نامهای حسن، سعید، عباس می باشد، و به شغل آزاد مشغول می باشد.
v حاج مجتبی: او دارای مدرک تحصیلی دیپلم است با خانم حاجیه طلعت کاوه ازدواج کرد او کارمند اداره حج و اوقاف شهرستان ساری است.
v حاج رضا: او کارمند جهاد کشاورزی استان مازندران است و دارای مدرک مهندسی است و با خانم محترم ذلیکانی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند به نامهای محمد، مجید، مریم می باشد.
خانم کوچک خانمی سخی و یتیم نوازی بودند و به مستمندان کمک می کردند از جایگاه ویژه ای از لحاظ اجتماعی در روستای تلاوک به خاطر انجام کارهای خیر خواهانه برخوردار بودند، او چندین سال به علت مبتلا به بیماری تومور در بیمارستان ساری بستری بودند متأسفانه تلاش خانواده و پزشکان به بار ننشست تا اینکه در یک تشییع جنازه با شکوه با حضور محلیهای مهربان پرکوه وتلاوکیها در حیاط تکیه تلاوک به خاک سپرده شدند.
رفتی و ما را خار شکستی در دل
در دیده نه ایاگر چه هستی در دل
بر خـاک تو برخاست دل پر خونم
ز دیده برفـتی و نشسـتی در دل
سلطنت
سلطنت سعیدی
سلطنت بنت جعفر قلی، مشهور به کربلایی در پرکوه متولّد شدند .پس از سپری کردن دوران باشکوه جوانی در زادگاهش با آقای کربلایی احمد کاوه از روستای تلاوک ازدواج کردند و برای همیشه به آن دیار هجرت کردند، او به خاطر موقعیت شغلی همسرش از تلاوک در شهرستان نکا سکونت داشتند تا اینکه پس از بازنشستگی به ساری عزیمت نمودند و در حال حاضر در ساری سکونت دارند حاصل ازدواج او هشت فرزند بود که نام آنها عبارتند از: حاج حسین، حاجیه طلعت، رقیه، زهرا، علی، نساء، اشرف و قدسیه شد.
ü حسین: فرزند ارشد خانواده است او کارمند آموزش و پرورش ساری و دارای مدرک تحصیلی لیسانس در رشته حقوق می باشد او با خانم ام البنین اندروا ازدواج کرد که صاحب سه فرزند می باشد.
ü حاجیه طلعت: با آقای حاج مجتبی کاوه ازدواج کرد و صاحب سه فرزند می باشد و به شغل خانه داری مشغول است.
ü رقیه: دارای مدرک تحصیلی دیپلم است، کارمند آموزش و پرورش ساری و با آقای شعبان ذلیکانی از روستای استخرسر ازدواج کرد و صاحب سه فرزند می باشد.
ü زهرا: دارای مدرک تحصیلی فوق دیپلم است او دبیر آموزش و پرورش می باشد با آقای کمال زاهدی ازدواج کرد و صاحب دو فرزند می باشد.
ü علی: دارای مدرک کارشناسی تربیت بدنی است و به شغل دبیرورزش در آموزش و پرورش مشغول او با خانم خدیجه خرّم ازدواج کرد و صاحب سه فرزندمی باشد.
ü نساء: دارای مدرک تحصیلی دیپلم، با آقای علی یوسفی ازدواج کرد و صاحب یک فرزند می باشد.
ü اشرف: با مدرک دیپلم در آموزش و پرورش مشغول به کار است و با آقایفرج کاویانی ازدواج کرد و صاحب یک فرزند می باشد.
ü قدسیه: دارای مدرک لیسانس حسابداری، با آقای مهدی محمودی ازدواج کرد و دارای یک فرزند می باشد.
سلطنت خانمی ، خوش سخن، خوش بیان، بسیار متین و با وقار و منطقی می باشند، سخنانش بر دل همگان می نشیند او از جایگاه بسیار ویژه ای در خاندانش از لحاظ شخصیت اجتماعی برخوردار است، خصوصیات بارز او با تقوای، با اخلاق و از وجدان پاک بر خوردار و نسبت به امور شرعی و دینی مقید و برای انجام فرایض دینی به فرزندانش هم تأکید دارند.