شجره نامه خاندان سعیدی


اهمیت معنوی، تعزیه خوانی،

روضه خوانی، خرج دهی روزهای تاسوعا و عاشورا در طایفه دامغانی ها

 

صدا و کلمات سوزناک تعزیه بر کسی پوشیده نیست، این صدا از کسانی بلند می شود که با آهنگ خاص و تاثرآور، ندا سر می دهند، نت و آهنگ این صداهای دلنشین انفرادی یا دسته جمعی به طریق ویژه است به گوش شنونده همیشه تازگی دارد. این صدا و آهنگ مخصوص شرح حال اهل بیت «ع» است، تعزیه و خواندن آن را تعزیه خوانی می نامند  در زمان گذشته«نمایش تراژدی مذهبی ایرانیان» می نامیدند. یک جمله یا چند جمله نمی توان مصیبت وارده به خاندان عصمت و طهارت «ع» را توضیح داد بلکه باید اهمیت وقایع مذهبی را تشریح کرد، اگر بخواهیم توضیح کافی در پیرامون تعزیه بدهیم ابتدا باید نظری زودگذر به واقعۀ مهمی در تاریخ  اسلام روی داده است بنگریم تا عمق تعزیه خوانی بیشتر در اهمیت خواندن آن مشخص گردد. پس از رحلت حضرت محمد «ص» پیامبر اسلام بر سر جانشینی او میان مسلمانان اختلاف افتاد با آنکه حضرت محمد «ص» در زمان حیات خود، حضرت علی «ع» را به جانشینی انتخاب رده بود و شیعیان هم به این حقیقت اعتراف داشتند باز عده ای به مخالفت با حضرت علی «ع» برخاستند جانشینی حضرت علی «ع» کاملا" به حق بود و طبیعی به نظر می رسید زیرا داماد حضرت محمد «ص» و همسرش تنها او بود و نزدیکترین شخص نسبت به حضرت محمد «ص» به شمار می رفت ولی با همه ی این احوال مخالفان به حضرت علی «ع» مانع از خلافت او شدند. و بالاخره پس از ابوبکر، عمر، عثمان نوبت خلافت به حضرت علی «ع» رسید مخالفان و کفار باز هم دست بردار نبودند و دسته ای را بر علیه حضرت علی «ع» و ی سلسله عملیات مشابه بر ضد فرزندان او که امامان دوازده گانه را تشکیل می دادند شد. در راس مخالفان حضرت علی «ع» معاویه قرار داشت که با دستیاری عایشه همسر پیغمبر چند بار با حضرت علی «ع» به جنگ پرداخت معاویه در دمشق برای خود بارگاه سلطنتی درست رده و سلسله خلفای اموی را پایه ریزی نمود و با دادن پول و سیاست بازی عده ای را فریب داده و دور خود جمع کرده بود . در این میان حضرت علی «ع» مورد سو قصد واقع شده و به شهادت رسید و مردم مدینه خلافت فرزند ارشد او ، امام حسن «ع» را پذیرفتند ولی او هم با مخالفت معاویه روبرو شد و چون جنگ و اختلاف میان مسلمانان را در آن موقع مصلحت نمی دانست با معاویه مبارزه نکرد و معاویه هم در مقابل تعهد نمود که پس از او خلافت به امام حسن «ع» برسد .

 

یزید پسر معاویه که انتظار داشت خودش روزی پدر را گرفته و خلیفه مسلمین شود از تعهد پدر خود نگران شد و به فکر افتاد که پدر پیر او بزودی خواهد مرد و با بودن امام حسن «ع» خلافت از دست او خارج خواهد شد و به همین جهت توطئه ای برای شهادت امام حسن «ع» طرح کرد و به وسیله ی همسر امام او را مسموم و شهید کرد و آنگاه از پدر خود خواست که حالا او را به جانشینی انتخاب نماید معاویه که از عمل جنایت آمیز و زشت پسر خود ظاهرا اطلاعی نداشت از اهالی بلاد مختلف اسلام شروع به گرفتن بیعت برای یزید کرد. ولی مردم مدینه ، مکه و مردم ایران ، که شهرهای کوفه و بغداد آن موقع جز ایران بود ، با یزید بیعت نکردند و خلافت را طبق وصایای پیغمبر حق امام حسین «ع» برادر کوچکتر امام حسن «ع» دانستند ، امام حسین «ع» در آن موقع در مدینه اقامت داشت و تصمیم گرفت علیه حکومت جابرانه و غاصبانه یزید مقاومت نمایند و مردم هم به یاری او برخاستند اما والی مدینه به تحریک یزید در صدد سو قصد و دستگیری امام حسین«ع» برآمد و به همین جهت امام توقف در آنجا را جایز ندیده و از مدینه خارج شد و بهترین جایی که در این موقعیت امام می توانست برود شهر های کوفه و ایران بود . کوفه شهری بود حضرت علی «ع» آنجا را مرکز خلافت خود قرار داده بود و پس از شهادت هم در نزدیکی نجف به خاک سپرده شده بود به علاوه مردم این شهر طی دعوت نامه ای که برای امام حسین «ع» فرستاده بودند از او صمیمانه در خواست کرده بودند به شهر آنها برود بدین ترتیب طبیعی بود امام شهر کوفه را برای اقامت خود اختیار کند و با خانواده و کلیه ی طرفداران خود به طرف کوفه حرکت کرد تا در آنجا مقدمات جنگ با یزید را فراهم کند ولی مردم کوفه ثبات رای نداشتند و منافق بودند آنها در وفاداری خود نسبت به امام حسین «ع» پایداری نشان ندادند و طولی نکشید که تغییر عقیده دادند. پس از آنه مردم منافق کوفه دعوتنامه خود را برای امام حسین «ع» فرستادند یزید به وسیله جاسوسانش از موضوع مطلع شد و حاکم تازه ای را برای کوفه تعیین رده و به او دستور داد طرفداران امام را سرکوب کرده و لشکریان برای مقابله با اردوی امام که به طرف کوفه در حرکت بود بفرستد. مردم کوفه که طرفدار امام بودند با آمدن حاکم تغییر رویه دادند و فرستاده حاکم اعزامی از طرف یزید به آسانی موفق شد لشکر بزرگی از مردم کوفه تشکیل داده و آنها را برای جنگ با امام بفرستد و کوفیان هم بدون آنکه فکرکنند خودشان پیشقدم شده و از امام دعوت کرده اند به کوفه عزیمت نمایند کسانیکه از دو رویه کوفیان و بی رحمی یزید مطلع بودند از امام در خواست کردند که سفر خود را به تاخیر اندازد یا آنکه لااقل زنان و فرزندان و اهل بیت را گذاشته و آنها را با خود ببرد ولی امام حسین «ع» قهرمانی شجاع و مبارز و با ایمان قوی به خدا بود. او می خواست دستورات قرآن را اجرا کند از سرنوشت خود بیمی نداشت و شهادت را در راه حق و حقیقت استقبال می رد چه فرصت و موقعیتی از این بهتر ه امام در س فداکاری و ایثار در راه خدا و دین را به بیرون و اخلاف خود بدهد. بدین ترتیب امام به اتفاق خانواده و اهل بیت و طرفداران خود حرت به سوی کوفه را ادامه داد و از اینجا بود ه یک واقعه حماسی و قهرمانی بزرگ تاریخ اسلام آغاز شد و باید اعتراف کرد اگر در تاریخ ی قهرمان بزرگ وجود داشته باشد آن قهرمان حسین بن علی «ع» بود. امام حسین «ع» از این جهت قهرمان بزرگی به شمار می رفت که سرنوشت شوم خود و اهل بیتش را حدس می زد و می دانست که دارد به طرف شهادت می رود، ولی از فداکاری در راه حق و حقیقت خودداری نمی کرد او می گفت ما از خدا هستیم و به طرف خدا باز مس گردیم «انا لله و انا الیه راجعون» اردوی کوچک امام حسین «ع» به ساحل رود فرات که رسید به وسیله ی قوای زیادی که از طرف کوفه برای جلوگیری از آنها اغمام شده بود متوقف گشت و این محل میدان یک جنگ دلا و رانه ای شد که با آنکه قرنها از آن گذشته است خاطره ی آن هنوز باقی است هر ساله در ماه محرم به وسیله ی شیعیان گرامی داشته می شود.

 

میان نیروهای امام حسین «ع» و قوای اعزامی از کوفه مذاکراتی شروع شد که بدون نتیجه قطع شد زیرا فرمانده قوای اعزامی از کوفه عبیدا... خواهان آن بود که امام حسین «ع» و یارانش بدون قید و شرط تسلیم شوند و با یزید هم بیعت کنند ولی امام حسین «ع» هم مرگ را به مراتب به پذیرفتن چنین شرایطی ترجیح می داد، قوای اعزامی کوفه در محلی میان چادرهای امام حسین «ع» رود فرات مستقر شدند و آب را در آن گرمای شدید صحرا بر روی امام و یارانش بستند و شقاوت و پستی را به حد اعلای خود رساندند. در آخرین شب در اردوی کوچک امام حسین «ع» و کلیه ی افراد خانواده دور امام حسین جمع شده بودند و در مورد وقایع فردای خونین که همه به شهادت می رسیدند صحبت می کردند ولی روحیه همه حتی کودکان خوب بود و همه آماده ی جنگ و دفاع در راه حق می شدند.

 

امام حسین «ع» به همه تکلیف می داد  اگر مایلند با استفاده از تاریکی هوا فرار کنند و جان خود را نجات دهند ولی عمگی جواب دادند خدا هرگز راضی میست که در چنین موقعیتی شما را تر کنیم می مانیم و شهید می شویم بدین ترتیب شب به سحر انجامید و سرنوشت همگی آنها شهادت بود کاملا" آشکار بود آنها شهید می شوند ولی به طریقی که خاطره جانگذار شهادت و دلاوری ها و فداکاری های آنها در اسلام قرنها فراموش نشده و نمی شود، دور تا دور چادر های امام حسین «ع» و یارانش را گودال هایی کند و آنها را پر از چوب و هیزم رده بودند که در موقع لزوم روشن کنند، هوا که روشن شد یاران امام با مال تعجب چند نفر از کوفیان را دیدند که به کمک آنها آمده آماده ی دفاع از خاندان حضرت علی «ع» و شهادت در این راه شده اند حمله از طرف سپاهیان کوفه به فرماندهی شهر از همان صبح زود شروع شد جنگ خونین و شدیدی میان دو دسته ی نابرابر در گرفت تا ظهر به طول انجامید و عده زیادی از یاران امام حسین «ع» شهید شدند، موقع نماز ظهر طرفین جنگ را موقتا" متارکه کردند و امام به دعا و نماز ایستد و سرنوشت جنگ دیگر کاملا" معلوم بود، متارکه که تمام شد و جنگ از نو شروع شد امام حسین که سی زخم شمشیر بر بدنش وارد شده بود بر زمین غلطید و شمر سر آن حضرت را برید و نزد عبیدا... برد تمام یاران امام حسین به جز زینب «ع» و چند کودک به شهادت رسیدند و لشکریان کوفه سرهای بریده را به اتفاق زینب و دکان اهل بیت امام حسین «ع»  به دمشق نزد یزید بردند و بدین ترتیب یک حادثه تاریخی و فراموش نشدنی به پایان رسید. اما یاران و طرفداران خاندان حضرت علی «ع» یا شیعیان پس از این فاجعه جانگداز سامت ننشسته و جنایات کوفیان را بی مجازات نگذاشتند آنها گروهی را برای انتقام کشیدن از مسئولان کشتار ساحل فرات و کربلا تشکیل دادند و در راس این گروه مرد فعال و شجاع به نام مختار قرار داشت دنیای اسلام واقعه ی کربلا و فاجعه شهادت امام حسین «ع» و یارانش را زود فراموش کرد ولی شیعیان ایران این حماسه بزرگ را هیچ وقت از یاد نمی برند آنها دوستداران حضرت علی «ع» و خاندانش هستند هر ساله با رسیدن ماه محرم تجدید خاطره می نماید.

 

واقعا" وفاداری شیعیان ایران نسبت به خاندان پیغمبر شگفت آور است و انسان تعجب می کند چطور مردم مکه و مدینه زادگاه پیغمبر و محل ظهور پیدایش اسلام است مانند ایرانی ها که در یک سرزمین دور دست نسبت به عربستان می باشند به خاندان نبوت وفادار نمانده اند به علت وفاداری و علاقه ی زیاد ایرانی ها به خانواده ی حضرت علی «ع» به خاطر آن است یکی از همسران امام حسین دختر یزد گرد آخرین پادشاه ساسانی بود. شهربانو دختر یزدگرد و همسر امام حسین «ع» در واقعه کربلا حضور داشت و از سرنوشت او اطلاعی در دست نیست ولی جسدش را به ایران آورده و به خاک سپردند آرامگاه بی بی شهربانو در نزدیکی خرابه ها  ی ری متعلق به همسر امام و دختر یزدگرد است ارادات و اعتقاد و ایمان مردم ایران نسبت به خاندان پیامبر و آل علی «ع» توصیف ناپذیر است. اما این شیعیان قرنها مظلوم زیسته و از طرف حکام و پادشاهان ایرانی و عزیزانی تحت فشار و مضیقه بودند و با همه احوال مقاومت می کردند و از عقیده و ایمان خود نسبت به خاندان حضرت علی «ع» دست بر نمی داشتند و بالاخره پس از گذشت هشتصد سال روزی که همه ی آنها انتظار داشتند فرا رسید روزی که از ظلم و جور نجات یابند در اواخر قرن پانزدهم میلادی کودکی در اردبیل پا به عرصه وجود گذارد به نام اسماعیل که از طرف پدر نسبت او به امام موسی کاظم «ع» می رسید و بدین ترتیب از نوادگان حضرت علی «ع» و فاطمه «ص» محسوب می شد از طرف مادر نسبت او به یکی از حکام مسیحی طرابوزان ترکیه می رسید اسماعیل از جوانی دارای هوش و استعداد فوق العاده ای بود او عده ای از جوانان شیعه را دور خود جمع کرده و لشکری فراهم کرد و دست به شورش و طغیان زد و پس از چند جنگ و زد و خورد خونین سلسله پادشاهان آق قریونلو را شکست داد و خودش در سال 1499 میلادی بر تخت سلطنت نشست و سلسله صوفی یا صفویه را تشکیل داد پس از ظهور اسلام مهمترین سلسله های سلطنتی ایران به شمار می رفت. در دوران صفویه حکومت و مذهب کاملا" با یکدیگر آمیخته شد مذهب شیعه در کلیه ارکان کشور رسوخ کامل پیدا کرده و مردم در تمام طبقات به شدن در آن تعصب خرج می دادند مردم ایران رفته رفته تعصب بیشتری در مذهب شیعه پیدا می کردند در پی فرصت و موقعیتی بودند احساسات و جوش وخروش درونی خود را نسبت به خاندان حضرت علی «ع»  نشان داده و ظاهر کنند بهترین فرصت و موقعیت هم برای این کار سالگرد مهمترین و بزرگترین مجایع تاریخ یعنی فاجعه ی کربلا و ظلم و جوری بود که کفار به امام حسین «ع» و یارانش کرده بودند. ماه مقدس محرم مناسب ترین فرصتی بود شیعیان ایران به یاد شهادت امام حسین «ع» می توانستند عزاداری کرده و احساسات خود را نسبت به حضرت علی «ع» و خاندان او نشان دهند بنابراین بدین ترتیب مراسم عزاداری ماه محرم میان شیعیان ایران از زمان صفویه به طور وسیعی معمول شد. البته در دوران کوتاه حکومت سلسله دیلمیان یعنی از 933 تا 986 میلادی مجالس ذکر مصیبت امام حسین «ع» و خاندان دیگر حضرت علی «ع» در ایران می شده است بدین معنی که منابر و سکو های مخصوص واعظ را در میدانهای شهر برپا کرده و یکی از روحانیون عالی مقام در آنجا برای مردم ذکر مصیبت می کرده است و یا آنکه گاهی این کار را در منازل و خانه های اشخاص انجام می دادند به هر حال نام همه ی آنها را «روضه» گذاشته بودند که به آنها «روضه خانه» می گفتند. در دوران صفویه این روضه خوانی ها گسترش زیادی یافت مخصوصا" دوران شاه عباس با تشویق او مراسم در مصیبت همگانی شد. با همه ی این توصیف با توجه به افکار مذهبی طایفه ی دامغانی در کارهای عام المنفعه و مذهبی چه در گذشته و چه در حال پشقدم بودند می توان به وضوح متوجه شد ه با وقف نمودن کلیه ی زمینهای آبی و خشکی به خاطر علاقه شدید به خاندان عظمت و طهارت «ع» بود که نشان دهندکه هر چه دارنده از خدای متعال و محب اهل بیت «ع» است از محصولات بدست آمده به صورت وقف استفاده نماید، لذا برای اینکه زمینها هدر نروند به ذکور خاندان بعد از نسل خود وصیت نمودند  حق فروش املاک نخواهند داشت تا از ده عشر یک عشر صرف موارد ذیل قرارگیرد:

  • ·   صرف زنده نگه داشتن تعزیه خوانی در محل صرف ساخت و یا تعمیر  تکیه
  • ·      صرف روضه خوانی در ماه محرم
  • ·      صرف احکام دهی در روزهای تاسوعا و عاشورا

 

برای اینکه بیشتر با موضوع وقف آشنا شویم چرا طایفه دامغانی به وقف اهمیت خاصی قائل بودند.     

 

در عرصه های جوانی

 

در کشورهای اروپایی فکر ایجاد سازمانی که دارایی آن به اهداف خیر اختصاص یابد از دیرباز وجود داشته است . هم اکنون بنیادهای خیریه در بیشتر کشورهای سهم بزرگی در امور اجتماعی و سیاسی و اقتصادی به عهده دارند مانند بنیاد نوبل در سوئد، گرچه موقوفات و بنیادهای وقفی در کشورهای غربی با موقوفات اسلامی تفاوت بسیاری دارند اما در مواردی که مقصود آنها حل مشکلات عمومی، پشتیبانی، تشویق، ترغیب و ترویج دانش وقف است وجوه مشترکی دارند. به هر حال به منظور فعال سازی اوقاف در زمینه توسعه اقتصادی و اجتماعی ملل و جوامع اسلامی و رفع کردن مشکلات اقتصادی اقشار فقیر جامعه و هم چنین در پاسخ به درخواست تعداد زیادی از کارشناسان مبنی بر ضرورت تاسیس یک نهاد جهانی برای اوقاف تاسیس بنیاد جهانی وقف در نوامبر سال 2000 میلادی اقدام کرد اهداف این بنیاد جهانی بر اساس مفاد ماده 3 آئین نامه بنیاد از این قرار است:

1-  حمایت و پشتیبانی از شبکه ای از موسسات وقفی برای پیگیری و انجام اهداف خیریه شرعی

2-   مراقبت و نظارت بر موسسه های وقفی و حمایت از آنها و ایجاد هماهنگی میان آنها

3-   کمک به دانشجویان و ارائه بورس تحصیلی در رشته هایی که امت به آنها نیازمند است

4-   تاسیس و پشتیبانی از مؤسسات و برنامه های آموزشی، بهداشتی و اجتماعی

5-   مبارزه با فقرا برای ریشه کردن رنج مردم جهان از طریق توسعه گسترش و توانایی ها

6-   تهیه ابزارها و وسایل امدادرسانی و ارئه آنها به صورت کالا و خدمات

7-   همکاری با دولتهای عضو بانک به منظوروضع قوانین یکسان برای وقف

 

با این توصیف چهره های ماندگاری چون عالیه خانم و محمد سعید خان از طایفه دامغانی هستند این نیکوکاران انگیزه خود را از  دارایی هایشان را برای رضای خدا وقف کردند و هدف آنها تنها عمل به دستور خدا و رسول او بوده که همه ی انسانها را دعوت به نیکوکاری می کردند.

 

در هر صورت وقف به عنوان یکی از پدیده های مهم اجتماعی و فرهنگی جهان اسلام و یکی از ابزارهای رسیدن به توسعه در جوامع اسلامی می تواند در گسترش علم، دانش، فناوری در سطح جامعه نقش سازنده ای داشته باشد. اجرای علمی و شفاف نیات واقفین از سوی متولیان موقوفات و ادارات اوقاف و تحلیل مستمر از نیکوکاران و تشویق آنها به منظور انفاق مال و تبیین برکات وقف برای عامه ی مردمجمله راههایی است که زمینه رشد و توسعه این نهاد اجتماعی را فراهم می کند زیرا معتقدیم که وقف میراث کهن و جاودانی و   ثوابی برای تمام فصول است.

 

 

آقا جان

 

آقاجان ا بن محمد قاسم بیک تهرانی، در پرکوه قدم به عرصۀ وجود نهاد و دوران نوجوانی و جوانی را در پرکوه سپری کرد، در اوج جوانی با یکی از طایفه ی بزرگ و شرافتمند شاکری دختری به نام سکینه شاکری ازدواج نموده است و صاحب 14 فرزند شد که همه پس از دیگری فوت می نمودند و فقط تنها فرزندش به نام غلامعلی جان باقی مانده است و به خاطر همین سکینه خانم این مادر مهربان تا پایان عمر در حسرت از دست دادن 13 پسر چشم به در دوخته بود.

 

آقاجان، دارای ملک و املاک زیادی بود « زمین آبی 5 خویز و زمین خشکی، یک خروار و دو سیر و 8 مثقال بود» همچنین از تعداد زیادی گاو و گوسفند و اسب جهت امرار معاش بهره می جست. خصوصیات بارز او، مردی خوش خلق، خوش قیافه، رقت قلب و  بسیار   فروتن و درویش  مسلک  بود، مهمان دوستی، مهمان نوازی، اخلاص، صمیمیت بویژه با دوستان و بستگان از ویژگی های اخلاقی او محسوب می شد. همیشه لباس مرتب و تمیز در بدن داشت. آقاجان از همان سالهای اولیه زندگی از استعداد خاصی بهره مند بود و بدین جهت والدینش پی به استعداد و توانایی های وی برده بودند درصدد آموزش و تربیت وی برآمدند لذا او را به مکتبخانه فرستادند و در مدت کوتاه توانست به  فراگیری قرآن کریم و احکام دینی و خط بپردازد و این صفات را به فرزندش انتقال داد که با قرآن کریم آشنا شود. اودر شب شنبه 25رجب سال 1332 در پرکوه چشم از جهان فروبست تا غبار غم و اندوه فقدان او به همسر مظلوم و مهربان و دل شکسته افزوده شود جسد او را درتکیه پائین در دل خاک آرمیده است. روحش شاد و خدایش رحمت کند

 

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم؟                         شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم

 

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو                                بسان قایق سرگشته روی گردانم 

 

 

 

محمد علی درویش

 

محمد ا بن محمد قاسم بیک تهرانی، مشهور به حاج محمد علی درویش در پرکوه چشم به دنیا گشود و در پرکوه هم سکونت داشت از تاریخ تولدش اطلاع چندانی در دست نیست. محمد علی درویش وارسته وفروتن که دل به حقیقت بسته و صفای عشق به معبود را با خلوت دل در هم آمیخته و گوشه عزلت برگزیده و از های و هوای این جهان فانی دل فرو شسته  بود0

 

حاج محمد علی درویش، باطنش درویش و شهرتش هم درویش بود و به خاطر سر کا مل او در طریقت، زهد عشق به حقیقت و هم چنین  بخاطر مسلک درویشی بی توجهی به علایق دنیوی را در زندگی همواره مراعات می کرد. آن چنان در  سالکان حقیقی دست ، دوست بسته و درویش را از جنبه خودبینی و خویش گرایی دور ساخته و موجب شده او هیچگاه درصدد تظاهر و خود ستایی بر نیاید او هرگز به خود توجه نداشته و به توجه دیگران هم نسبت به خویش بی اعتنا بود. کلمات قصار و شیوایی او با معانی بلند و دل انگیز آن چنان بود که در تار و پود  هر شنونده ای رسوخ می کرد،در تمام عمر کوتاه خود گمنام و گوشه گیر زیسته و همین عزلت گزینی او یکی از عواملی است که موجب شده تا نام و نشانی در این دنیای بزرگ شوریده باقی نمانده باشد.

 

حاج محمد علی درویش، هیچ املاک آبی و خشکی موروثی به اسم او ثبت نشده است و این نشانگر آن است که به امور دنیوی علاقه ای نداشته است.

 

حاج محمد علی درویش، از سواد خوبی برخورداربود و آن را هم در مکتب خانه فرا گرفت او نسبت به امور شرعی کاملا" مقید بودند و علاقه ای زیاد به اهل بیت «ع» داشتند اخلاقا" آدمی خوش مشرب، نیکو

 

خصال و با مادیات بی اعتنا بودند او در پرکوه به لقاء الیه پیوست و در تکیه پائین مدفون هستند.

روحش شاد و یادش جاودان باد

 

این چنین فرمود رب العالمین

با همه اقشار بر روی زمین

هر کسی کز بهر من عاشق شود

رمز حب دارند به من لایق شود

او شود محبوب و من عاشق بر او

تا کنم آزادش از نفس عدو

می کشم او را بهایش می دهم

نزد خود خوانم صفایش می دهم

 

 


میرزا عبدا...

 

میرزا عبدا...ا بن محمد قاسم بیک تهرانی، در روستای پرکوه متولّد شد و در همین محل سکونت داشت او با خانم هاجر عالیشاه از طایفه ی عالی ازدواج کرده است که حاصل ازدواج آنها چهار پسر و یک دختر بود. دو پسر به نامهای علی و حسین در سن نوجوانی از دنیا رفتند و دو پسر دیگر به نامهای محمد و حسن و تنها دخترش « بی بی که او هم پس از ازدواج عمر زیادی نکرد» از خود باقی گذاشته است.

 

میرزا عبدا...، قدی بلند داشت و آدمی فعال، پر توان و زحمت کش بودند او جهت امرار معاش زندگی خود فصل های پائیز و زمستان به ساری مراجعت می کردند و در فصلهای بهار و تابستان جهت امور کشاورزی به پرکوه بر می گشتند. سهم زمین خشکی او در پرکوه حدود « یک خروار و دو سیر و 8 مثقال» بود و حدود «5 خریز از زمین آبی بود که زمین آبی را به محمود خان و جعفر قلی خان فروختند. او در پرکوه به لقاء الیه پیوست و در قبرستان پرکوه مدفون می باشد

 

رفتم که داغ بوسه پر حسرت تو را

با اشک های دیده زلب شستشو دهم

رفتم که ناتمام بمانم در این درد

رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم

 

 

 

نرگس خاتون

 

نرگس خاتون بنت میرزا خانجان در پرکوه متولّد شد، رشد کرد و سکونتش هم در زادگاهش بود. او خانمی محجبه بودند خیلی زود دچار بیماری در سن جوانی شدند ،مداوا حاصل نشد و در اثر این بیماری نتوانست ازدواج کند. نرگس خاتون از ملک پدری سهم ملک آبی نداشت و لی سهم خشکی او ((ده پیمانه و یک سیر و4 مثقال) بوده که خودش به آقایان میرزا غلامرضا و حاج لطف ا... فروختند. این خواهر مهربان با  بیماری  مزمن خود دست و پنجه نرم  کرد تا اینکه دعوت حق را لبیک گفتند و در تکیه پائین مدفون شدند.

    

 

    تاثـیر در جهان نکند، گرچه بود من               بهتر زمن چه ماند؟ جز یاد بود من

    من خود نگویم این اثری هست جاودان            این مایه نیست در خور بود و نبود من

 

 

 

ننه خانم

 

ننه خانم بنت میرزا خان جان ، او متولّد پرکوه است شخصیت او در زادگاهش رشد کرد و دوران نوجوانی و جوانی را سپری کرد. اطلاع دقیقی از او در دست نیست که چگونه زندگی را سپری کرد او از ملک موروثی سهم زمین آبی چیزی به او تعلق نگرفت ولی از سهم خشکی او حدود «ده پیمانه و یک سیر و 4 مثقال» بهره مند شد حال زمین آبی چگونه و در  دست چه کسی بود اسنادی در دست نیست.

 

ننه خانم خیلی زود از خانواده اش جدا شد و به لقاءالله پیوست جسد او را در تکیه پایین نزد بستگانش دفن کردند.

      

      چون که گل رفت و گلستان شد خراب            بوی گل را از که  جویـــم از گـلاب                     

 

 


ننه جان

 

ننه جان بنت میرزا خان جان ، در پرکوه چشم به جهان گشود و همانند خواهرانش در پرکوه زیست تا اینکه در سن جوانی از این دنیا حیات زیادی نصیبش نشد در نتیجه خیلی زود از این دنیا وداع کرد و در دل خاک در تکیه پایین با خاک هم آغوش شد. او از ملک موروثی زمین آبی چیزی نداشت ولی از املاک خشکی (ده پیمانه و یک سیر و 4 مثقال) بهره مند شد که او هم مانند خواهراش نرگس خواتون به آقایان میرزا غلامرضا و حاج لطف ا... در حیاتشان فروختند.

 

دریغ دارد که زودش ربود دست زمانه                فغان که حکم قضا بست راه چون و چرا را

 

 


محمد حسین ، مهدی و سارا خواتون

 

فرزندان آقا میرزا عبداا... خان تهرانی بودند که در تهران متولّد شدند و در همانجا زندگی می کردند آنها هیچ گاه به پرکوه نیامدند و همانند پدرش علاقه ای به مازندران از خودشان ندادند، محل سکونت آنها در دارالخلافه حکومتی بود که از پدرشان به ارث رسیده بود آنها بعد از مرگ پدرشان از دودانگ کل شش دانگ مالکیت پرکوه را به عمویشان محمد حسن بیک تهرانی به مبلغ پانصد تومان از پول ناصری سهم هر کدام ، جمعا" هزار و پانصد تومان فروختند. متاسفانه هیچ گونه اطلاعاتی از میزان تحصیلات ، نحوه زندگی ، دوران نوجوانی ، جوانی و پیری ، وضعیت اقتصادی ، شغل ، ازدواج و مرگ و میرشان در دست نیست خداوند هر سه شان را رحمت کند.

 

         یاران چه غریبانه رفتند از این خانه                        هم سوخت شمع و هم سوخت پروانه   

 

 


بی بی جان سعیدی

 

بی بی جان بنت محمد سعید که در پرکوه متولّد شدند در دوران جوانی با میرزا احمد از بزرگان روستای ولیک بن بنافت که ازمالکین و صاحب نام آنجا بودند ازدواج می کند پس از ازدواج باتفاق شوهرش که در ساری میر سر روضه پشت   سرپرستی بانک تجارت که حدود هزار متر وسعت داشت زندگی جدیدی را آغاز نمودند جدایی او از خواهرش باعث شد که خواهرش این سرود محلی را بگوید:


مه مار بی بی در غریبی هداهه                       کاله سنگ بزوئه ساری دنبداهه

 

او هم مانند مادرش خانمی آرام ، متین ولی بسیار باهوش و از زیبایی خاصی برخوردار بودند به فرایض دینی و شرعی اهمیت ویژه ای می دادند او از همسرش چهار فرزند بنامهای: حاجیه قمر ، میرزا باجی ، خانما و زهرا شدند.

 

 


حاجیه قمر

 

 اولین فرزند خانواده در ساری متولّد شدند او بخاطر اینکه مادرش بخاطر الفت وابستگی زیاد خانوادگی همسرش را تنها گذاشت و به پرکوه برگشت همراه بود در نتیجه در سن جوانی با آقای غلامعلی عالیشاه معروف به آخوند تن به ازدواج دادند و صاحب دو پسر بنامهای محمد علی و احمد بهزاد فر و دو دختر بنامهای مرحومه عفت و حوری شدند.

 

حاجیه خانم بسیار دلسوز ، مهربان و با عفت بودند مقید به امور شرعی و دینی و در مکتب خانه به فراگیری قرآن کریم همت گماشتند و در خواندن کلام ا... همیشه کوشا و جدی بودند0

او در برخورد با دیگران  آداب اجتماعی را حفظ نموده و بسیار آرام صحبت می نمودند و مورد علاقه طایفه خود هم بودند. این مادر شریف بر اثر تصادف رانندگی جان به جان آفرینان تقدیم کرد و در

 آرامگاه ملامجدالدین ساری مدفون شدند.

 

کار جهان سراسر آز است یا نیاز                          من پیش دل نیازم ، آز و نیاز را

 

 


میرزا باجی

 

دومین فرزند خانه او در پرکوه متولّد شدند خیلی زود در ایام جوانی با آقای خانجان تن به ازدواج دادند و از او یک دختر بنام حاجیه ایران سعیدی به یادگار مانده است. عمر بسیار کوتاهی داشتند و نتوانستند بخوبی از این دنیا بهره مند شوندا و در روز چهارشنبه 18کاه صفر در تاریخ 12/7/ 1334به رحمت ایزدی پیوستند و در قبرستان پرکوه مدفون شدند. او خانمی با وقار و همسری صدیق و بسیار آرام و مهربان بودند.

 

           هر کس به زندگی به امید زنده است                      لیکن من از همه جا دست شسته ام

ای بـاد گـرم بـیـایـان لخـت و عـو          در انتظار فرشته رحمت نشسته ام

 

 


خانما

 

مشهور به خانم عمه این مادر مهربان و با وقار هم در پرکوه متولّد شدند در طول زندگی خویش با مشکلات زیادی روبرو شده و فراز و نشیب های فراوانی به خود دیده است،به همین جهت خاطرات تلخ و شیرین از او نقل می نمایند او دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول با آقای علی روحی بود که تنها فرزندش بیژن روحی است که از او به یادگار مانده است، ازدواج دوم با آقای باقر کاویان مشهور به شیرزاد بود که از ایشان دو فرزند به نامهای بهرام و حاجیه ربابه کاویان شدند. خانم عمه هم مادر خوب و فداکار و هم به عنوان یک زن مودب و دوست داشتنی در طایفه اش از جایگاه خاصی برخوردار بودند ایشان بر اثر سکته ی مغزی مدتی را در بیمارستان ساری بستری بودند و در همانجا جان به جان آفرین تقدیم نمودند و در آرامگاه ملامجدالدین ساری در دل خاک آرمیده اند.

 

     خرم آن روز کزین منزل ویران بروم                    راحت جان طلبم و زپی جانان بروم

 

 


زهرا

 

او در پرکوه متولّد شد و پس از سپری کردن دوران طفولیت در سن جوانی اجل به او مهلت زیستن نداد در نتیجه در دوران جوانی فوت کردند و در قبرستان پرکوه دفن شدند.

 

بی بی جان در ساری تاب و تحمل نیاورد با موافقت همسرش برای مدتی به دیدن خانواده اش به پرکوه مراجعت نمودند ولی هیچ وقت بر نگشتند علی الخصوص موقعی که متوجه شدند که همسرش ازدواج کرده است. سهم ملکی موروثی ایشان در پرکوه در آبی دو خویز و نیم و خشکی یک خروار و 8 پیمانه و 6 سیر و 8 مثقال بوده است. بدینسان زندگینامه بی بی جان خانم با توجه به امکانات رفاهی خوب در ساری در پرکوه در گذشتند و در تکیه پائین مدفون شدند.

 

 

بهار هر چه نشاط آور و زیباست                                 به عکس پائیز افسرده است و غم افزاست

همین کتیبه ای از بی وفایی دنیاست                   در این معامله ناپایدارش پیداست

که هر چه سازد او کند خراب آخر

 

 


فاطمه سلطان سعیدی

 

فاطمه سلطان بنت محمد سعید، مشهور به آق دوستی، تولّد او در روستای پرکوه  اتفاق افتاد پس از سپری کردن دوران نوجوانی در سن جوانی جهت تشکیل خانواده تن به ازدواج دادند. ازدواج اول با آقای جواد سبحانی بود که صاحب دو فرزند به نامهای مرحوم حاج عبدالصالح سبحانی و مرحومه خانم سحر انگیز سبحانی شدند این همسر وفادار خیلی زود دار دنیا را وداع گفتند ازدواج دوم با آقای سعید ذاکری بود از نامبرده هم سه فرزند خداوند به آنها عطاء کرد که نامهای آنها مرحوم محمد جواد، عبدالرسول، و خانم آغا باجی بود.

  • ·   
  • مرحوم حاج عبدالصالح سبحانی: در پرکوه متولد شدند ابتدا با خانم حاجیه خانم سعیدی و آنگاه با حاجیه خانم شوکت سعیدی ازدواج کردند شغل ایشان معلمی بوده که سی سال به تعلیم و تربیت نوجوان و جوانان خدمات ارزنده ای از خود باقی گذاشتند، اهل منبر بودند و از بیانات شیوایی برخوردار بودند او در پرکوه دچار سکته قلبی شد و در همان جا در گذشت و در حیاط تکیه پائین مدفون شدند.
  • · 
  •    مرحوم سحر انگیز: او مادری زحمت کش و دلسوز بودند سختیهای زیادی در زندگی متحمل شدند تا فرزندانش را بزرگ کند ایشان با محمد قاسم احمد آبادی ازدواج کردند و از حاصل این ازدواج دخترانی چون ثریا، مهتاب شدند او در ساری در گذشت و در آرامگاه ملامجدالدین به خاک سپرده شد او بعد از فوت همسر اولش با آقای جانعلی میانرودی ازدواج کردند او هم خیلی زود از این دنیا خداحافظی کردند.
  • ·    
  •   مرحوم محمد جواد ذاکری:نام مستعارش آقا داداش او با کربلایی نواب سعیدی ازدواج کردند، ایشان هم پدری زحمت کش و فعال بودند به کشاورزی و دامپروری مشغول بودند نسبت به امور شرعی مقید بوده او در تیر ماه سال 1370 به علت بیماری سرطان کبد در ساری در گذشتند و در قبرستان پرکوه دفن شدند.
  • ·   
  • کربلایی عبدالرسول ذاکری: نام مستعارش آقا کوچک او هم در پرکوه متولّد شدند و با دختری از روستای تلارم به نام محرم ازدواج کردند که حاصل این ازدواج فرزندانی به نامهای سعید، لطف ا...، کربلایی فرهاد، حرمت و زینب شدند آنها در حیات هستند. بسیار پدری پر تلاش هستند و در عین حال مهربان و دلسوز و فداکار نسبت به خانواده او علاقۀ زیادی به پرکوه دارد از ابتدای تولد تا حال در آنجا زندگی می کرد و هیچ علاقه ای به شهر نشینی ندارد او برای امر معاش زندگی به کشاورزی و دامپروری مشغولند.
  • · 
  •    آغا باجی خانم: او در پرکوه متولّد شد در دوران جوانی، مشهدی علی آقا ادیبی از روستای تلارم ازدواج کردند که حاصل این ازدواج فرزندانی چون بهرام، خانمار، پرویز، عطاء، بانو، پروین، محمد شدند از خصوصیات بارز ایشان چهره ای خنده رو و با نشاط، اهل سفره و مهمان دوست می باشد او در حال حاضر در حیات نیستند. فاطمه سلطان درست است دوبار ازدواج کردند ولی علاقۀ شدیدی به فرزندانش داشت مادری فداکار و با نزاکت بود از تعارفی که می شه در عین حال متین و با نجابت بود بلکه به امور شرعی و مذهبی کاملا" مقید بودند. سهم ملکی موروثی او در پرکوه، آبی دو خویزو نیم دهر و خشکی یک خروار و8 پیمانه و 6 سیر و 8 مثقال بوده است. خلاصه اینکه دفتر زندگی خانم سلطان با امر خداوند متعال بسته شد اودر 12شعبان سال 1354 ق مطابق با سال 1314ش در  ساری فوت کردند و در  ارامگاه ساری مدفون شدند.

 

 


خانم جان سعیدی

 

خانم جان بنت محمد سعید، مشهور به خانم باجی در پرکوه خداوند او را به والدینش اهداء کرد به خاطر علاقۀ زیاد مادرش عالیه خانم به مشهدی میرزا آقا که برادرزاده اش هم بود در سن جوانی اورا به ازدواج او تشویق کرد در نتیجه به عقد ایشان در آمدند. خانم جان درست عمر طولانی نداشته است ولی از او فرزندانی چون باباخان، علی خان، حسن خان، اکبر، حاجیه خانم، سلطان باجی، ننه جان، گل باجی شدند. از سهم ملکی موروثی او در پرکوه آبی 2 خویز و نیم ودهر و خشکی یک خروار و 8 پیمانه و6 سیر و 8 مثقال بوده است که به تعلق گرفته شد او به علت بیماری در پرکوه در گذشت و در تکیه پائین مدفون هستند. از توصیفی که از او می توان گفت او بسیار گشاده رو، آرام و صبور و از قد متوسطی برخوردار بودند                   

    

  ای چرخ! همه خرابی ازکینه ی توست

    بیداد گری پیشه ی دیرینه ی توست

وی خاک! اگرسینه تو بشکافند

          بس گوهر قیمتی که درسینه ی توست

 

 

 


سلطنت سعیدی

 

سلطنت بنت محمد سعید، مشهور به سلطنت خانم در پرکوه خداوند او را به والدینش عطاء نموده است او پس از سپری کردن دوران کودکی در سن نوجوانی به مکتب خانه رفت تا در سن نوجوانی با قرآن کریم و علوم دینی آشنا شود او همواره در امور شرعی و مسائل مذهبی مقید و زبانزد بودند از زیبایی خاصی بهره می بردند تا اینکه با آقای غلامعلی سعیدی مشهور به غلامعلی جان بنا به توصیه پدرش به ازدواج درآمدند او پس از زایمان کردن اولین و تنها فرزندش به نام خانم سلطان بعد از 40 روز دار دنیا را وداع گفتند او نه تنها از این دنیا خیری ندید بلکه دخترش هیچ چیزی از او به یاد نداشت فقط نام او و حسرت بی مادری برایش باقی می ماند آرامگاه این خانم محجبه در تکیه پائین نزد بستگانش به خاک سپرده شد و تنها با بیان شعر ذیل یاد و خاطره او را گرامی می داریم.

 

          من جلوه ی شباب ندیدم به عمر خویش

 از دیگران حدیث جوانی شنیده ام

   از جام عافیت، می نابی نخورده ام

  از شاخ آرزو، گل عیشی نچیده ام

موی سپید را فلک رایگان نداد

      این رشته را به نقد جوانی خریده ام

   ای سرو پای بسته، به آزادگی مناز

       آزاده ی من، که از همه عالم بریده ام

گر می گریزم از نظر مردمان رهی

     عیبم مکن که آهوی مردم ندیده ام

 

 


عذرا خانم سعیدی

 

عذرا بنت محمد سعید، او در روستای پرکوه خداوند به پدر و مادرش عطاء کردند پس از سپری کردن دوران زودگذر  جوانی با آقای جان آقا اردشیری تن به ازدواج دادند و باتفاق همسرش از پرکوه به روستای قارنسرا عزیمت کردند تا پایگاه مطمئنی برای طایفه ی سعیدی در آن دیار باشند او دارای دو فرزند به نامهای میرزا حسین و سلطان شدند. میرزا حسین و سلطان هم در دامن پدر و مادر رشد کردند در هر حال حاضر دارای همسر و فرزند می باشند ولی در روستای قارنسرا زندگی نمی کنند.

عذرا خانم فردی دلسوز و مهمان دوست بودند علاقۀ زیادی به طایفه اش داشتند نسبت به مسائل شرعی کاملا" واقف بودند و به این امر هم اسرار می ورزیدند از جایگاه عاطفی خوبی از خاندانش و طایفه همسرش برخوردار بودند. سهم ملکی موروثی او در پرکوه از آبی 2 خویز و نیم دهر و خشکی یک خروار و 7 پیمانه و 6 سیر و 8 مثقال می باشد. این مادر فداکار در روستای قارنسرا در گذشتند و در همانجا مدفون شدند

تن محنت کشی دارم خدایا !

دل حسرت کشی دارم خدایا !

زشوق مسکن و درد غریب

 

به سینه آتشی دارم خدایا !

 

 

 


علی سعیدی

 

علی ا بن میرزا عبدا... در پرکوه متولّّد شدند در سن جوانی دار دنیا را وداع گفتند و در پرکوه دفن شدند.

 

                ترا یک سوز مارا سوختهاست              ترا یک نکته و ما را سخنهاست

 

علی ا بن میرزا عبدا... او متولّد پرکوه بودند در سن جوانی در روز چهار شنبه 22 فروردین 1314 از دنیا وداع  کردند و در پرکوه دفن شدند و دیگر هیچ اطلاعی در دست نیست.

 

    انکه ما را همدم جان بود کجاست                          مهر او مایه عیش دو جهان بود کجاست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۳۱
ج س سعیدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی