خاندان میزا اسمعیل سعیدی
اسمعیل سعیدی
اسمعیل ا بن جعفر قلی، ملقب به میرزا اسمعیل در تاریخ 12/4/1311 در پرکوه چشم به جهان گشود قبل از خواندن درس در مقطع ابتدائی به مکتب خانه می رفت تا زودتر با قرآن آشنا شود آنگاه جهت خواندن درس به مدرسه رفت قسمتی از تحصیل را در دودانگه و چهاردانگه به پایان رساند و تا ششم ابتدائی ادامه تحصیل داد. پس از ازدواج در تاریخ 6/3/1330 با خانم زیبا «خانم باجی» عالیشاه جهت گذراندن دوره ی کارشناسی توتون به تیرتاش بهشهر عزیمت کرد آنگاه به استخدام شرکت دخانیات ساری به عنوان کارشناس توتون در آمد و به اتفاق خانواده اش به ساری آمد و برای همیشه در این شهر سکنی گزید. علاقه ی زیادی به والیبال داشت و جزء بنیانگذران این رشته ورزشی در پرکوه بود که اوقات فراغت آنها را پر می کرد.
وی القاء کننده نظم و انضباط، صداقت و پاکدامنی، احترام به قانون، عشق به کار، مظهر انسان دوستی و عشق به خانواده بود. منش و رفتار متواضعانه و شخصیت استوار ایشان و عدم تزلزل، برابر مشکلات و ناملایمات همواره برای دیگران الگو و سر مشق بوده و بر اساس همین صفات به مدت 39 سال کارشناس توتون بود و با استعفای متعدد او موافقت نمی شد. شخصیت اجتماعی او در کارهای عام المنفعه هم چشمگیر بود زیرا ایشان یکی از اعضای فعال هیئت امناء تکیه پایین بود که در تعمیر و نگهداری بنای قبلی و احداث ساختمان جدید ، انسجام و هماهنگ کنندهدستجاتهیئت عزاداران
محل نقش به سزایی داشتند، به اتفاق مرحوم غلام عبدی از سال 1356 تا سال 1358 به مدت دو سال در احداث جاده پرکوه «ماشین رو» پشت کار، فداکاری و ایثارگری به عنوان یک کار خیر از خود به یادگار گذاشتند که این امر باعث اعتماد همگان و مطرح شدن فرد خیرخواه جلب نظر کند.
میرزا اسمعیل، علاقۀ شدیدی همانند طایفه ی خود به خاندان عصمت و طهارت «ع» داشت در کمک کردن و مهیا نمودن وسایل و امکانات تکیه، تعزیه خوانی، دسته روی از همه مهمتر در ماه محرم روز عاشورا همه ساله از مهمانان اباعبدالحسین «ع» پذیرایی می کردند.
مدیر، مدبر، پاک طینت، خوش نیت بود و با رفیق بی نظیر و مشاور عالی اش زیبا خانم برای فرزندانشان صادقانه تلاش کردند، به مدت پنج سال دچار بیماری«پوکی استخوان» با توجه به زحمت و تلاش خانواده و پزشکان در ساری و تهران مداوا نتیجه نداد تا اینکه در تاریخ 28/7/1375 ساعت پنج صبح بعد از نماز صبح فوت رد و به لقاء الله پیوست و در آرامگاه ملامجدالدین ساری آرمید تا برای همیشه از درد پوکی استخوان راحت شود.
روز و صـل دوستـداران یـاد بـاد یـاد بـاد آن روز گـاران یـاد بـاد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت بانـک نـوش شاد خـواران یاد باد
راز درد های تو بعداز تو نا گفته ماند ای دریغا راز داران یاد باد
ایران سعیدی
ایران بنت میرزا اسمعیل، مشهور به حاجیه ایران در تاریخ 1/9/1336 در روستای پرکوه متولّد شد دوران کودکی را در پرکوه سپری کرد آنگاه به اتفاق خانواده اش به ساری هجرت نمود مقطع ابتدایی و متوسطه را در ساری گذراند آنگاه مدرک دیپلم را در رشته طبیعی تخصص در شیمی کسب نمود، بلافاصله جهت گذراندن دوران سپاهی دانش دوره ی بیست به گرگان اعزام شد و شش ماهه دوره ی تخصصی را به پایان رساند و به عنوان معلم در روستای امره مشغول به کار شد پس از اتمام دوره ی دو ساله سپاهی دانش با حاج جعفر سعیدی ازدواج نمود که حاصل این پیوند پنج فرزند به نامهای سمیه، کربلایی مهدی، کربلایی مجتبی، سمانه و مرتضی می باشند، به علت علاقه نداشتن همسرش به شغل دولتی از ادامه خدمت در آموزش و پرورش بازماند و برای همیشه خانه داری را انتخاب نمود تا بهتر به پرورش فرزندانش بپردازد.
او بانویی صبور، خانه دار، عفیف، خوش رفتار است و در معاشرت سادگی و متانت را کاملا" رعایت می کند، در مرداد سال 1384 به اتفاق همسرش به زیارت خانۀ کعبه و قبر نبی اکرم «ص» به مکه مشرف شد.
داریوش سعیدی
داریوش ا بن میرزا اسمعیل، در تاریخ 1/2/1337 در پرکوه متولّد شد دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد آنگاه به اتفاق خانواده به ساری عزیمت نمود، مقاطع ابتدایی و متوسطه را در ساری سپری کرد و در رشته ادبیات فارسی مدرک دیپلم را کسب نمود علاقه ی زیاد او به تحصیل باعث شد در تربیت معلم شرکت کند مدرک کاردانی در رشته ادبیات فارسی را کسب نماید پس از معاف شدن از خدمت سربازی به استخدام آموزش و پرورش به عنوان دبیر در آمد، آنگاه با خانم حاجیه سکینه «مینا» فضیلت ازدواج نمود که حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای مائده و محمد می باشند.
- · مائده: فرزند ارشد خانواده پس از اخذ دیپلم در رشته علوم تجربی در رشته خاک شناسی در مقطع کارشناسی وارد دانشگاه شد پس از کسب مدرک کارشناسی تن به ازدواج داد.
- · محمد: تنها پسر خانواده پس از کسب دیپلم، در رشته عمران در مقطع کارشناسی وارد دانشگاه شدند.
داریوش در حالی که دبیر آموزش و پرورش بود شروع به تحصیل کرد و با اراده و پشتکاری مضاعف وارد دانشگاه شد در تهران مدرک کارشناسی در رشته ادبیات فارسی را کسب نمود.
از خصوصیات بارز او، خوش ذهنی، خوش سلیقه، خوش اداء، خوش کلام، خوش تحریر، خوش برخورد، خوش آداب، خوش سلوک، خوش رفتاری است، به خاطر علاقه شدید به امام حسین (ع) در روز عاشورا به عزاداران آن حضرت ارادت دارد و همانند پدرش اطعام دهی می کند.
رضا سعیدی
رضاابن میرزا اسمعیل، در تاریخ 1/8/1338 در زادگاهش پرکوه متولّد شد پس از سپری کردن دوره ی کودکی در پرکوه تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ساری گذراند تا اینکه در هنرستان کشاورزی ساری مدرک دیپلم در رشته مدیریت را کسب نمود، آنگاه جهت ادامه تحصیل به تربیت معلم شهرستان گنبد کاووس رفت مدرک کاردانی در رشته حرفه فن را کسب نمود بلافاصله به استخدام آموزش و پرورش درآمد ابتدای خدمت معلمی را در روستاهای چهاردانگه و شهرستان جویبار سپری کرد تا اینکه به شهرستان ساری انتقال یافت و در آموزش و پرورش استان مازندران در بخش کارشناسی تجهیزات مدارس مشغول انجام وظیفه شد، با خانم رفعت عالیشاه تن به ازدواج داد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای محسن، مجید می باشند.
- · محسن: فرزند ارشد خانواده پس از کسب مدرک دیپلم و سپری کردن خدمت سربازی وارد دانشگاه شد.او با خانم مریم اکبری تن به ازدواج داد و در حال حاضر به شغل شریف معلمی مشغول میباشد نامبرده در حین تدریس ادامه تحصیل دادند که دارای مدرک کارشناسی ابتدایی هستند
- · مجید: پس از اخذ دیپلم به خاطر علاقه به درس در رشته خاک شناسی در مقطع کارشناسی وارد دانشگاه شد که الحمدالله کارشناسی ارشد را کسب نموده است
- · رضا، فردی امین و صادق و در بیان بدون تعصب سخن می گوید و شجاعانه به بیان حقایق می پردازد، مفاعت و طبع و روحیه قناعت به ساده زیستی را برگزید به خاطر همین ویژگی های اوست که مورد احترام می باشد، به اتفاق برادران و پسر عموهای خود سنت به یادگار مانده ی اطعام دهی روز عاشورا با عشق به اهل بیت «ع» از یاد نبرده بلکه در ادای این آداب حسنه بیش از پیش تلاش وافری از خود نشان می دهد.
توران سعیدی
توران بنت میرزا اسمعیل، در تاریخ 3/12/1339 در پرکوه متولّد شد پس از سپری کردن مقاطع ابتدایی ، و راهنمایی و متوسطه در رشته کودکیاری مدرک دیپلم را کسب نمود آنگاه با آقای ناصر حیدری زاد شالی «دبیر آموزش و پرورش » ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک فرزند پسر به نام مصطفی می باشد.
- · مصطفی: تنها فرزند خانواده پس از کسب مدرک دیپلم در رشته مکانیزاسیون کشاورزی در مقطع کاردانی وارد دانشگاه شد پس از اخذ مدرک به خدمت سربازی رفت.انگاه مدرک کارشناسی کسب ودر حال حاضر به کارشناسی چشم دوخته .
توران در نهضت سوادآموزی در دودانگه مشغول به کار شد ولی به خاطر عدم علاقه شوهرش از ادامه کار منصرف شد و به خانه داری مشغول شد.
از خصوصیات بارز او: متواضع، بردباری اوست، قلب رئوف و مهربان است
شهین سعیدی
شهین بنت میرزا اسمعیل، در تاریخ 10/1/1342 در پرکوه به دنیا آمد بعد از سپری کردن دوران ابتدایی در رشته اقتصاد در مقطع متوسطه مشغول به تحصیل شد تا اینکه مدرک دیپلم را کسب نمود آنگاه با غلامحسین عبدی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای محمد، مهسا و ابوالفضل می باشند.
- · محمد: فرزند ارشد خانواده در رشته کامپیوتر وارد دانشگاه شد.
- · مهسا: تنها دختر خانواده که وارد دانشگاه شد
- · ابوالفضل: نام مستعارش مصطفی می باشد.
شهین، به شغل معلمی علاقمند بود ابتدا در نهضت سواد آموزی در دودانگه و میاندرود مشغول بود آنگاه به استخدام آموزش و پرورش در آمد و در حال حاضر پس از 25سال خدمت باز نشسته شد. مادری فداکارو همسری وفادار و معلمی با وقار است.
فاطمه سعیدی
فاطمه بنت میرزا اسمعیل، در تاریخ 25/6/1345 در پرکوه متولّد شد مدرک دیپلم را در رشته علوم تجربی و در تربیت معلم قائمشهر مدرک کاردانی را در رشته علوم تجربی کسب نمود، آنگاه با آقای محمد سعیدی تن به ازدواج داد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای محسن و پریسا می باشند.
فاطمه ابتدا در شهرستان جویبار به استخدام آموزش و پرورش در آمد او جزء معلمان دلسوز و زحمتکش به شمار می رود.
خصوصیات بارز او خانمی بی ریا و گریزان از تشریفات و تبلیغات دنیوی با روحیه ای آرام، رفتاری متین و از نگاهی نافذ برخوردار می باشند.
مهندس علی سعیدی
علی ا بن میرزا اسمعیل، در تاریخ 10/6/1349در ساری متولّد شد پس از سپری کردن دوران کودکی مقطع ابتدایی، راهنمائی، متوسطه را در ساری گذراند تا اینکه در رشته علوم انسانی مدرک دیپلم را کسب نمود پس از اتمام دو سال خدمت مقدس سربازی در استان آذربایجان غربی «ارومیه» با خانم زینب ذاکری ازدواج کرد. ودر شرکت دخانیات سورک مشغول به کار شد به خاطر علاقه به تحصیل در رشته مدیریت روابط عمومی بعنوان کار شناس وارد دانشگاه شد و اخذ مدرک نمود. در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی خود به درستی و صداقت و پشتکار معروف بوده او بسیار متین و مودب و در انجام وظایف اداری و خصوصی بسیار جدی، منظم، منضبط می باشند.به خاطر عشق به مولایش امام حسین «ع» ادامه دهندۀ راه پدرش است و در روز عاشورا به هیئت عزاداران محل اطعام دهی می کند تا سنت به جا مانده از طایفه ی بزرگ خود برای همیشه به نیکی باقی بماند، علاقۀ زیادی به روستای پرکوه دارد فرصت پیش آمده را غنیمت شمرده تا لحظات شیرین همراه با خاطرات گذشته را در آن سپری کند.این انسان شریف پس از سالها بیماری تلاش خانواده و پزشکان میسر نشد در نتیجه درروز شنبه ساعت سه در تاریخ 24/12/1392 در بیمارستان امام خمینی لبیک حق را ندا گفتند و به دیار حق شتافتند .
بیاد اوباز ماندگان چنین سرودند................
تقدیم به تو ای جان ای دریغ از لحظه های رفته مان...........
با حسرتی دو چندان بر پهنه ی شگرف و راز الوده تقدیر می نگریم که چه بی رحمانه بر بهار ما تاخت و رویاهای شیرین ما را به تاراج برد.دریغ از این بهار که بی حضور تو هیچ طراوتی را بر نمی انکیزد و بی لبخند امید بخش تو هیچ امیدی را حیات نمی بخشد .
بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک
اسمان ابی و ابر سپید برگهای سبز درخت بید
ای دریغ از ما اگر ..............همیشه بهار با این ابیات مشیری در جان ما انطور می نشست که همه لحظات ما به شکفتن و روییدن می گذشت اما حالا گل واژهایی چنین شور انگیز هم قادر نیست ترنم نغمه ای باشد از این همه رویش زیرا تو در بین ما نیستی !
پنجره ی خاطرات را ارام می گشائیم و از پس پر ده لرزان اشک یادمانهایی را از تو می بینم که ناب و پند اموزند .....
ای دریغ از ما اگر میراث معنوی ات را پاس نداریم همان اموزه هایی که یاد و خاطر ه ات را برای همیشه در دلمان زنده نداریم،همان اموزه هایی که یاد و خاطراه ات را همیشه در دلمان نگه خواهد داشت .
ما همواره در کنار تو یاد کرفتیم ......
ببخشیم برای تجلی روح ، حق شناس باشیم برای تزکیه نفس ، صبور باشیم برای تمرین استقامت ، ژرف اندیش باشیم برای شناخت دردها و رنجها ، سخاوتمند باشیم برای گشایش کارها ، با گذشت باشیم برای تسلی قلبها، صادق باشیم برای دوستی و راضی باشیم برای خشنودی خدا که خود بخشنده و با گذشت و صبور و قانع و صادق بودی .....
هر گز فرا موشت نمی کنیم .....روحت شاد و یادت گرامی باد... ای علی جان..
به زبان محلی می نالد..............ای جان برار، ای پسر عموی خار ..
بی ته من بهار ماه ره اسمون ستاره و ماه ره ونگ و وای لله وا ره نخوامبه نخوامبه...
خوندش بلبل و تیرنگ و تیکا ره من دل بسوته بی برار ....
بعد ت ای جان غمخوار......نخوامبه نخوامبه
علی جان
حکایت از چه کنم ، سینه ،سینه درد اینجاست هزاران شعله سوزان و اه سرد اینجاست
بهاران سوی دیوار ماند و یاد خوشت هنوز با غم این برگهای زرد اینجاست
دل نوشته ای ا ز رضا علیزاده................
دائی علی
چه قدر راحت رفتی
چه قدر بی سر و صدا
چه قدر زود و نا گهانی
مگر دلتنگ پدر و مادر شدی که اینگونه از بین ما رفتی
جواب این سئوالها را کسی نمی داند و نخواهد دانست ولی شاید همه فهمیده باشند
اکنون زمان رفتن نبود ؟؟؟؟؟
داغت سنگین و جای خالیت پر نشدنی است
ارزوهایت به خاک سپرده شد
ردی از تو دیگر در این دنیا نیست جز خاطراتت
درب خانه پدری با تمام اصراری که داشتی دیگر بسته شد
غم رفتند در دل خواهران و اشک چشمانشان جاری شد
کمر برادرانت در زیر این غم خم شد
همسرت تنها شد تنهای تنها
اما اینها مهم نیست فقط حیف و صد حیف که خودت رفتی
ان هم چه رفتنی که باز همه را دور هم جمع کردی
چه بودی و چه حال که رفتی حلقه وصل خانواده بودی
اما حیف و صد حیف که قدر این دور هم بودنها را ندا نستیم و نمی دانیم
و هزاران حیف که با رفتند خواستی چیزی بگوئی ولی ما نه شنیدیم و نه فهمیدیم
گفتی عبرت بگیرید این دنیا بی وفاست
گفتی دل نبندید چیزی جز ذات ابدی نیست
گفتی رفتن زمان ندارد
گفتی بشکنید تابوی عادات گذشته را
گفتی با هم باشید در خوشی ها و نا خوشی هااز صمیم دل
گفتی گذشت کنید از عیبها و خطاهای هم
گفتی چشم باز کنید که بین مرگ و زندگی فاصله ای نیست
گفتی یا نگفتی نمی دانم ولی حس کردم که چقدر تنها رفتی
نه شنیدیم و نه می خواهیم بشنویم
که رفتند زنگ هشداری بود برای همه ما
تا بی تفاوت نباشیم به مرکت
چه با گریه های مستمر و بیهوده
چه با ناله های شبانه
چه با غصه های بی سر انجام
چه با همدردی های عامیانه
و چه با فراموشی های به اصطلاح عاقلانه
بلکه رفتن تو باید تولد دیگری باشد در درون ما
تا بسازیم و تر میم کنیم انچه که نساختیم و خراب کردیم
دائی علی
هر جا هستی برایت ارزوی بهترینها را دارم
و به نزد پروردگار شهادت می دهم
که تو عکس خیل عظیمی از انسانها چون من
درون پاک و بی الایشی داشتی
که شاید خدا نیز برای این سرشت و خمیره ی پاک بود که تو را برد
پس التماس شفاعت دارم در دیار ابدی......!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منتظر اطلاعات خانوادگی هستم تا زندگی نامه کامل شود.