شجره نامه خاندان سعیدی

نصیحت مادرانه....

چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۴۰ ب.ظ

فرزندم.......

روزی از روزها مرا پیر و فرتوت خواهی دید.......

*****کارهایم غیر منطقی........در آن وقت لطفا به من  وقت بده و صبر کن تا مرا بفهمی و هنگامی که دستم می لرزد و غذایم برروی لباسم می ریزد.....

****هگامی که از پوشیدن لباسم نا توانم ، پس صبر کن و سالهایی را به یاد آور که کارهایی که امروز نمی توانم انجام دهم به تو یاد می دادم ......

****اگر دیگر جوان و زیبا نیستم مرا ملامت نکن کو دکی ات را به یاد آورکه تلاش می کردم تو را زیبا و خوشبو کنم....

**** اگر دیگر نسل شما را نمی فهمم به من نخند ولی تو گوش و چشم من ،برای آنچه نمی فهمم باش ،من بودم که ادب را به تو آموختم ، من بودم که به تو آموختم چگونه با زندگی رو به رو شوی ،پس چگونه امروز به من می گویی چه کنم و چه نکنم ؟؟؟؟!!!!

****هنگامی که پاهایم مرا برای رسیدن به مقصد یاری نمی کند با من مهربان باش...

****اکنون که پیرم از گرفتن دستم هنگام راه رفتن خجالت نکش که در کودکی ات ، که ناتوانبودی من دست تو را می گرفتم....

****من دیگر مثل تو جوان نیستم و به سادگی مرگ در انتظار من است....و کنار من باشو مر تنها نگذار.

هنگامی که از خطای من چیزی به یاد آوری بدان که من جز مصلحت تو چیزی نمی خواستم...خطاهای مرا ببخش تا خدا تو را بیامرزد....

****هنوز هم خنده و بازی های تو مرا خوشحال می کند، مرا از هم صحبتی خودت محروم نکن....

****هنگام تولدت با تو بودم پس هنگام مرگم با من باش.....


**** به یاد ناز مادرها .......

**** خدایا مادرانمان را از کسانی قرار بده که آتش جهنم به آنها بگوید ، عبور کن....و بهشت به آنها بگوید ، قبل از اینکه تو راببینم مشتاق شما بودم...........آمین

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۷
ج س سعیدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی