پیامبر اعظم (ص) از نگاه دانشمندان شرق و غرب
پیامبر اعظم (ص ) از نگاه دانشمندان شرق و غرب
بی تردید ، پیامبر گرامی اسلام (ص) از پرجاذبه ترین و مشهورترین شخصیت های تاریخ بشری بوده وچنان تأثیری در اندیشه و قضاوت بزرگان و دانشمندان بر جای گذاشته که همه آنها بر جامعیت و جذبه روحی و معنوی و صداقت کلامش اقرار نموده اند . هرچند وجود نازنین پیامبر اعظم (ص) از مدح دیگران بی نیاز بوده و ظرفیت و کمالات این شخصیت آسمانی به حدی است که اساساً مشاهده والایی و برتری ایشان احتیاجی به مدرک و دلیل ندارد اما مناسب دیدیم در این بخش گوشه هایی از سخنان برخی دانشمندان برتر شرق و غرب را بر حسب موضوعات و عناوینی مشخص ، درج کنیم تا خود غربی ها که در این دوره هجمه های فراوانی علیه اسلام و رسول اکرم (ص) آن چنان جذاب و دلرباست که زیرک ترین و پرآوازه ترین چهره های برخاسته از میان آنان نیز به این مقام و درجه پیامبر اعظم (ص) اذعان نموده اند و هیچ دلیلی برای اهانت به این انسان والا و یا کم رنگ جلوه دادن ماهیت دعوت و پیام او مقبول نخواهد افتاد .
نام محمد (ص)
گوستاولوبون ، مورخ فرانسوی :
در بین مسلمانان کمتر خانه ای است که فرزندی به نام « محمد » در آن زیست نکند و این اشتیاق به پیشوائی بزرگ ابراز می شود که پس از دوازده قرن از میان قبر خویش بر میلیونها مسلمان حکومت معنوی دارد .
شخصیت محمد (ص )
لامارتین ، نویسنده بزرگ :
محمد (ص) شخصیتی است مافوق بشر و مادون خدا پس بی شک فرستاده ی خداست .
دکتر شبلی شمیل ، دانشمند مادی مذهب :
محمد (ص) در میان گذشتگان و حاضران کامل ترین افراد بشر است و درآینده هم به مانند او به وجود نمی آید .
پیامبر امّی
کارلایل ،دانشمند اروپائی :
به خدا بیسوادی محمد (ص) خیلی شگفت آور است او از دانش هیچ بشری اقتباس نکرد و از سرچشمه معلومات دیگران قطره ای ننوشید .
کارلایل :
قلب این بزرگ فرزند صحرا ، سرشار از نیکویی و خیر و مهربانی بود ، افکارش از آلودگی سود پرستی بر کنار و اندیشه اش از جاه طلبی و مقام پرستی مبرا بود .
سرفلکد ، متفکر امریکائی :
عقل محمد از عقول بزرگ و بی مانندی است که زمانه کمتر از آنها .
جان دیون پورت امریکایی :
قیافه ای که نماینده ی افکار و احساسات روحی وی بود و نکات و لطائفی که در گفتارش به کار می برد همه را وادار می کرد که در برابر او صدای هلهله تکریم بلند کنند و به همین جهت او را کامیاب ترین شخصیت مذهبی جهان نامیدند .
دکتر مارکوس :
محمد (ص) نمونه کامل فرماندهی و رمز سیاست است .
مونته ، استاد دانشکده ی ژنو :
محمد دارای اخلاق بسیار عالی و رفتار نیکو بود .
جرجیس سال ، انگلیسی :
محمد (ص) بهترین و نیکو ترین اخلاق را داشت و منزه از هر بدی و پلیدی بود .
فروتنی پیامبر (ص)
کارلایل :
من محمد ( ص )را دوست می دارم که طبعش از تزویر و تصنع به دور است این فرزند بیابان ها مردی است که رأیی مستقل دارد و بر نفس خویش تکیه می کند نه متکبر و خود پسند است و نه پست و ناتوان ، او همچنان که خدایش خواسته از جامه ی ژنده اش مردانه برخاسته است .
گذشت و عفو
مویر :
جوانمردی و بلند همتی محمد (ص) حتی درباره ی مردمی که مدت ها از او بیزار بودند و او را نمی پذیرفتند شایسته ستایش است .
شجاعت محمد (ص)
لورد هدلی :
محمد (ص) به اندازه غیور و پر هیجان بود .
دوری از دنیا پرستی
واشنگتن ارونیک :
محمد (ص) به هیچ وجه طالب دنیا نبود و به حدی از مردم خود استهزاء و اهانت دید که مجبور به هجرت شد .
کارلایل :
این فرزند صحرا با قلبی عمیق و چشمانی نافذ و با روح اجتماعی وسیعش همه نوع افکاری را با خود داشت غیر از جاه طلبی .
دعوت اسلامی
برنارد شاو ، نویسنده انگلیسی :
آیات محمد (ص) یگانه دیانتی است که به عقیده من حائز تمام شرایط برای ادوار مختلفه ی زندگی است .
وحی بر پیامبر (ص)
ادوارد مونته :
محمد (ص ) نیز مانند پیامبران بنی اسرائیل پیغمبری راستگو بوده و به او وحی می رسیده است .
هوبرت ویل :
محمد (ص) ششصد سال پس از مسیح ظهور کرد و با نردیی که داشت توانست اوهام را بر طرف سازد و بت پرستی را براندازد .
آخرین پیامبر (ص)
برنارد شاو ، نویسنده انگلیسی :
دین محمد (ص ) یگانه دینی است که با تمام ادوار بشری مناسب می باشد و قابلیت آن را دارد که هر نسلی را به خود جلب کند و پیش بینی می کنم که اروپا در آینده دین محمد (ص) را قبول خواهد کرد .
کتاب محمد (ص) معجزه محمد (ص)
درمنگهام :
قرآن مجید یگانه معجزه محمد (ص)است معجزه ای که ادب فائق و زیبایش و همچنین نیروی نورانیش تا امروز همین طور به صورت معمای لاینحلی باقی مانده است .
کوسن دوپرسوال :
خردها به شگفتی می افتد که چگونه این آیات روشن حکمت آمیز از لسان یک درس نخوانده بیرون آمده باشد .
دکتر طه حسین ، دانشمند مصری :
اعجاز قرآن چیزی است که دل به آن می رسد و نفس را فرا می گیرد و باطن آن را می پذیرد و قلم و زبان از توصیف آن فرو می ماند [1].
ویژگی های شخصیتی و مدیریتی پیامبر اعظم (ص)
یکی از بحث هایی که دانشمندان و مورخان به ویژه مستشرقین در خصوص پیامبر گرامی اسلام ، مطرح نموده اند ، بحث از ویژگی ها و خصائص شخصیتی ، رهبری و مدیریتی ایشان و موفقیت هایی است که آن پیامبر الهی با کمک این ویژگی ها کسب نموده است .
جا دارد که ما نیز در این خصوص ، اشاره ای – هر چند گذار – داشته و تعدادی از ویژگی های مدیریتی و رهبری ایشان را مرور کنیم :
1- تسلط کامل بر اهداف و برنامه های پیش رو
یکی از ویژگی های مهم آن حضرت ، این بود که به اهداف و برنامه های پیش روی خود احاطه و تسلط کافی داشت و برای دولت اسلامی خود ، آرمان ها و ایده آل های مقدسی ترسیم نموده بود و حتی حاضر بود برای رسیدن به این آرمان ها جان خود را به مخاطره اندازد .
همین ویژگی سبب شده بود که دشمن او را به عنوان یک جبهه رسوخ ناپذیر مستحکم و قوی بپذیرد که ای بسا همین باور به تضعیف و اضمحلال دشمن منتهی گردید و اسباب پیشروی و موفقیت روز افزون اسلام را سبب گردید .
2- قدرت سازماندهی فوق العاده
بحث دیگر ، بحث « رهبری » و « قدرت سازمان دهی » و « مدیریت کارآمد » آن حضرت در عرصه های مختلف داخلی و خارجی بود . پیامبر اعظم (ص) همان طور که توانست با قدرت تفکر فوق العاده و جذابیت استثنایی و مدیریت خود ، قبایل مختلف و متفرق عرب جاهلی را که بوی خون از همه زوایای زندگیشان به مشام می رسید به یکدیگر پیوند زند ، قدرت های خارجی را نیز مرعوب نام و آوازه ی دین خود کرد و این میسر نبود مگر بر اثر فرماندهی دقیق و رهبری فوق العاده ایشان در تمامی عرصه ها .
کدام رهبر و فرماندهی را می توان سراغ داشت که از میان این همه اختلاف ها و جنگ ها ، برادری و برابری و محبت را زنده کند و با بر پایی صلح و آشتی میان قبایلی چون اوس و خرزج که تاریخ حضورشان در عرصه با جنگ و خونریزی همراه بوده است ، قدرت مدیریت اسلام را به اثبات برساند ؟
3- اصرار بر اجرای مقررات
ویژگی دیگر رسول اکرم (ص) اصرار آن حضرت بر اجرای کامل و بدون نقص اوامر و حدود الهی می باشد . آن حضرت وقتی به موضوع حدود الهی و قوانین شریعت برخورد می کردند آن چنان دقیق و قاطع بودند که احدی جرأت نداشت واسطه شود یا بخواهد که اجرای حکمی به تأخیر افتد .
4- عفو در مقام قدرت
اما در مسائلی که به شخص ایشان مربوط می شد در اوج قدرت ، عفو و گذشت را سرلوحه خود قرار می دادند .
وقتی مشرکان نااهل به شخصیت او بی احترامی و هتاکی می کنند هرگز دست به شمشیر نمی برند و اجازه نمی دهند کسی دست به شمشیر برد و یا در جنگ و غزوه ای اگر احساس کردند دشمنانی که در محاصره اند حاضرند با شرایطی دست از جنگ بردارند و امتیازاتی بدهند اجازه نمی داد کسی نسبت به آنها تعرض کند .
مطالعه شرح حال غزوات آن حضرت این مدعا را به خوبی ثابت می کند .
5- استفاده از نهاد مشاوره
ویژگی ارزنده دیگر پیامبر اعظم (ص) مشورت با مسلمانان و اصحاب خویش می باشد . بر خلاف ادعای برخی از مستشرقین که پیامبر (ص) را فردی مستبد و خود رأی می دانند ، آن حضرت به نهاد « مشورت » اهمیت فراوانی می دادند و در مقاطع حساسی به مشورت می پرداختند که البته یکی از عوامل موفقیت آن حضرت در پیشبرد اهدافشان ، همین سیاست ایشان ( مشورت ) می باشد . آن حضرت با تمسک به مشورت ثابت کرد که می توان از بروز اختلاف های درونی پرهیز نمود و جامعه را از آفت های ناشی از خود رأیی و خود سری مصون داشت .
در نبرد احزاب ( خندق ) پس از مشورت ، پیشنهاد سلمان فارسی پذیرفته شد . در پیکار بنی قریظه و بنی نضیر در مورد نحوه برخورد با یهودیان مدینه ، با یارانش مشورت نمود . در روز حدیبیه درباره موضوع های گوناگون مشورت کردند . در فتح مکه وقتی خبردار شد که ابوسفیان در حال آمدن است ، به مشورت
پرداختند . حتی در مواقعی که نظر خودشان با نظر جمع همراهی نداشت ، نظر جمع را می پذیرفتند ، چنان که در جنگ احد وقتی درباره نحوه استقرار سپاه اسلام مشورت نمودند با وجود این که خود ، نظر دیگری داشتند ، نظر اصحاب را پذیرفتند .
در مسایل غیر نظامی و امور مدیریتی و حکومتی نیز می توان دهها مورد از استفاه رسول اکرم از نهاد مشاوره را ملاحظه نمود .
6- شایسته سالاری
نکته مهم دیگر ، توجه ایشان به مقوله « شایسته سالاری » بوده است . وقتی ایشان اداره جامعه را به دست گرفتند ، تمام امتیازات گذشته را ملغی کردند و به هر کس بر اساس شایستگی ها و لیاقت هایشان اعتنا نمودند . امتیازات قبیله ای از بین رفت و منصب های مبتنی بر قومیت و طایفه ، مورد تجدید نظر قرار گرفت و افرادی بر امور کشوری داری نهاده شدند که صلاحیت و کارآمدی لازم را داشتند . دیگر مهم نبود فرماندار فلان منطقه از کدام قبیله بود یا نژاد و رنگ پوست صاحب فلان منصب ، چه بود ، مهم آن بود که کسی به کار گمارده شود که بتواند از عهده ی مسئولیتی که می پذیرد بر آید .
معروف ترین تصمیم مبتنی بر شایسته سالاری در سیره سیاسی ایشان ، همان انتصاب « اسامه بن زید » به فرماندهی لشگری بود که در آخرین روزهای حیات پاک آن حضرت به قصد سرکوبی رومیان تجهیز شده بود .
هر چند که این سپاه با کار شکنی های سپاهیان و افراد سست ایمان و منافق نتوانست کاری از پیش ببرد و از میانه راه به مدینه برگشت اما اصرار رسول گرامی (ص) بر فرماندهی « اسامه ی جوان » ثابت کرد که هیچ چیز نمی توانست بر نظر پیامبر بر حفظ سیاست « شایسته سالاری » پیروز شود .
خلاقیت های جنگی
دانشمندان می گویند اختراع فرزند احتیاج است . در گیرو دار نبرد ، گاهی اوقات رزمندگان در جهت گذر از تنگناهای پیش رو دست به ابتکارهایی می زند که ذکر برخی از آنها خالی از لطف نیست :
قیف بنزینی آر. پی . جی
یکی از رزمندگان تعریف می کرد که قیف نوک گلوله آر. پی . جی را باز می کردند و پلاستیکی را که پر از بنزین بود پس از چند لا شدن و گره زدن – به منظور جلوگیری از نشت و آتش گرفتن با جرقه های سلاح – آماده کرده بودند در قیف قرار می دادند تا وقتی آر. پی . جی به هدف اصابت کرد احتراق ایجاد شده به وسیله بنزین ، باعث آتش سوزی گسترده ای شود و مهماتی را که در گوشه و کنار محل انفجار وجود داشت ، مشتعل سازد و باعث آتش گرفتن بدن و لباس مزدورانی شود که در آن نقطه قرار داشتند . این گلوله مسلح شده ، هنگام انفجار نور قرمز تندی ایجاد می کردکه باعث رعب عراقی ها می شد .1
آداپتور
در پادگان با بی سیم های پی . آر. جی ( P.R.G ) کار می کردیم . این نوع بی سیم فقط با باتری جواب می داد که از خارج وارد می شد و قیمت آن نیز البته گران بود . چون در پادگان برق داشتیم تصمیم گرفتیم بی سیم را برقی کنیم . با کمک دوستان دست به کار شدیم و در نهایت توانستیم آداپتوری درست کنیم که با اتصال به پریز برق بی سیم را روشن می کرد .
بعد از مدتی ، به خط رفتیم . دیگر برق در دسترسمان نبود . باتری بی سیم در حال تمام شدن بود و نمی دانستیم چگونه باتری تهیه کنیم . فکری به ذهنم رسید . چند باتری قلمی برداشتیم و در جای باتری به صورت کتابی و ردیفی گذاشتیم و بعد در جا باتری را محکم بستیم و به لطف خدا بی سیم به کار افتاد .
روزگاری جنگی بود
· مهدی قزلی
مقدمه
بعضی حرف ها آنقدر بزرگند که گاهی کلمات نمی توانند بار امانتشان را به دوش بکشند . می شکنندشان و کوچکشان می کنند .
اما همیشه بد نیست معانی و احساس ها کوچک شوند در حد و اندازه فهم آدم ها .
جدای از کشتن و کشته شدن نیستی و نابودی ، سیاهی و تباهی و آوارگی و بی خانمانی که در همه جنگ های دیگری هم داشت . چیزهایی از جنس همان حرف ها و معانی و احساس ها و آنچه اینجا آمده دنیایی است ، هرچند کوچک شده و کوتاه . چه ، جنس این حرف ها موجز است و فارغ از اطناب .
حالا که تو می خوانی اینها را یادت باشد ، بعضی حرفها آنقدر بزرگند که گاهی کلمات نمی توانند بار امانتشان را به دوش بکشند . می شکنندشان و کوچکشان می کنند .
***
لاغر و شکسته ، روی ویلچر . انگار نخاعش قطع شده باشد . پسر جوانی رفت جلو . سلام کرد . ضبط را گرفت جلویش .
· لطف می کنید حالا که جنگ تموم شده از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یه خاطره بگید .
نگاه کرد .
· خاطره !؟ من هیجده ساله روی این صندلی چرخ دار هستم .
خوبه ؟
***
منور که زدند دیدم یک نفر پاهایش را زمین می کشد . یک دستش را به گلویش گرفته بود و با دست دیگرش می خواست زیپ جیب پیراهنش را باز کند . خواستم گلویش را ببندم ، نگذاشت . دستم را گرفت و گذاشت روی جیبش . گفتم : “ مگه توش چیه ؟ ”
خون از لای انگشتانش بیرون می زد .
نمی توانست حرف بزند .
زیپ پیراهنش را گرفتم و کشیدم . گیر کرده بود . محکم کشیدم ، باز نشد .
پاهایش را آرام تر به زمین می کشید ، با سرنیزه جیب را پاره کردم . دو تکه کاغذ بود ؛ درآوردم . دیگر پایش را به زمین نمی کشید . منور که زدند پسرش توی عکس لبخند زد .
***
استاد روپوش سفید و تمیزی پوشیده بود تا گرد کچ روی لباسش ننشیند . صدایش سخت به ما که ته کلاس نشسته بودیم ، می رسید . می گفت : “ تمام عضلات بدن از مغز دستور می گیرد ؛ اگر ارتباط مغز با اعضای بدن قطع بشود ، اعضاء هیچ حرکتی نخواهند داشت . اگر هم داشته باشند کاملاً غیر ارادی و نامنظم خواهد بود . ”
حرف استاد که به اینجا رسید، یکی از دانشجوها که مسن تر از بقیه بود و همیشه ساکت ، بلند شد و گفت : “ ببخشید استاد ! وقتی ترکش توپ سر رفیق منو از زیر چشم هاش برد تا یک دقیقه الله اکبر می گفت .”
***
کربلای چهار بود . توی آن همه گل و شل راه رفتن خالی آدم را از پا در می آورد ، چه برسد به دنبال کارها دویدن . بیست و چهار ساعتی بود که نخوابیده بود . حاج حسین یک روز بیشتر . لباس هایمان خیس شده بود و پاهایمان گلی و سنگین . توی تاریکی نیمه شب کمی عقب تر آمدیم . جای امنی که پیدا شد ، افتادم . توی همان گل و شل ها سرم را گذاشتم که بخوابم . هنوز پلک هایم کامل بسته نشده بود که غیر از صدای انفجار و تیر اندازی صدای دیگری شنیدم . صدای دعا یا مناجات . سرم را به زور بلند کردم ! حاج حسین حتی آنجا هم نماز شبش را ول نکرده بود . توی همان گل و شل .